پروفسور کربن در کتاب «تاریخ فلسفه اسلامى» با ارائه تحلیلى تاریخی، نحوه انتقال مفاهیم عرفانى را از لسان ائمهاطهار به آثار عرفانى اهل سنت مورد بررسى قرار داده و ثبوت نقش وساطت فیض را براى وجود مقدس امام غایب به اثبات میرساند. مرحوم علامه سیدمحمدحسین طباطبایی در مقدمه کتاب خود با عنوان «ظهور شیعه» که در واقع متن گفتوگوها و مکاتبات ایشان با پروفسور هانرى کربن است به همین حساسیت ویژه کربن نسبت به حقایق مذهب تشیع اشاره کرده و ضمن ارائه متن گفتوگوهاى خود با او از این نکته یاد مىکند که: در این مجلس کربن، مذاکره را ادامه داد و گفت امسال موقعى که اروپا بودم، در «ژنو» کنفرانسى در موضوع (امام منتظر به عقیده شیعه) داشتم و این مطلب براى اندیشمندان اروپایى که حضور داشتند کاملا تازگى داشت. کربن خود در یکى از پرسشهایى که از محضر مرحوم علامه به عمل آورده به همین حقیقت براى بار دیگر اشاره کرده است. او خطاب به علامه مینگارد: مطلب اساسى تصور امام غایب، چه اثرى در تفکر فلسفى و اخلاق و روى هم رفته تمام زندگى معنوى شیعیان دارد؟ آیا با تعمق جدیدى در این تصور اساسی، مذهب تشیع نمیتواند در دنیاى امروزه یک غذاى جدید روحى براى احیاى فلسفه و مبدا نیرویى براى زندگى معنوى و اخلاق ببخشد؛ نیرویى که تاکنون در تقدیر مانده است؟ به اعتقاد کربن در کتاب ارزشمند «تاریخ فلسفه اسلامى» بىشک فکر شیعه از آغاز کار فلسفهاى را تقویت کرد که از سنخ فلسفه نبوى بود و با دین نبوى انطباق کامل داشت.
کربن به درستى این نکته را مورد توجه قرار داده که فلسفه نبوى اصولا فلسفهاى مربوط به آخرالزمان است. به گفته او فلسفه نبوى مستلزم اندیشهاى است که نه به وسیله سابقه تاریخى محصور مىشود، نه با کلمات و الفاظى که با تعلیم و در قالب عقاید جزمى و تغییرناپذیر محصور باشد محدود میشود و نه در افقى که منابع و قوانین و منطق استدلالى آن افق را حدبندى کند، مشخص میشود.
آری، فکر شیعه متوجه «انتظار» است، اما انتظار نه از طریق ظهور شریعتى نو، بلکه از راه تجلاى کامل کلیه معنى پنهانى یا معنى روحانى منزلات آسمانی. انتظار این ظهور، در انتظار، «امام غایب» (امام زمان) ممثل شده است. به عقیده کربن مفهوم ولایت در این دوران طولانى انتظار، علىالاصول همان هدایت ارشادى امام است که «اسرار» اصول عقاید را میآموزد. این مفهوم از سویى شامل مفهوم معرفت است و از سوى دیگر واجد معنى محبت؛ یعنى معرفتى که فىنفسه متمرکز و نیرومند است. در واقع کربن ظهور امام(ع) را به معرفت قلبى شیعیان منوط مىداند. معرفتى که از نوع معرفت شهودى و باطنى است.
کربن به درستى این نکته را مورد توجه قرار داده که فلسفه نبوى اصولا فلسفهاى مربوط به آخرالزمان است. به گفته او فلسفه نبوى مستلزم اندیشهاى است که نه به وسیله سابقه تاریخى محصور مىشود، نه با کلمات و الفاظى که با تعلیم و در قالب عقاید جزمى و تغییرناپذیر محصور باشد محدود میشود و نه در افقى که منابع و قوانین و منطق استدلالى آن افق را حدبندى کند، مشخص میشود.
آری، فکر شیعه متوجه «انتظار» است، اما انتظار نه از طریق ظهور شریعتى نو، بلکه از راه تجلاى کامل کلیه معنى پنهانى یا معنى روحانى منزلات آسمانی. انتظار این ظهور، در انتظار، «امام غایب» (امام زمان) ممثل شده است. به عقیده کربن مفهوم ولایت در این دوران طولانى انتظار، علىالاصول همان هدایت ارشادى امام است که «اسرار» اصول عقاید را میآموزد. این مفهوم از سویى شامل مفهوم معرفت است و از سوى دیگر واجد معنى محبت؛ یعنى معرفتى که فىنفسه متمرکز و نیرومند است. در واقع کربن ظهور امام(ع) را به معرفت قلبى شیعیان منوط مىداند. معرفتى که از نوع معرفت شهودى و باطنى است.