Quantcast
Channel: هفت وادی
Viewing all articles
Browse latest Browse all 454

باب هفتم ٬در بیان معامله سالک با خلق

$
0
0
بدانکه سالکین را در ضروریات معاش چاره نیست از معاشرت با بندگان خدا اعمّ از اینکه معاشرت کم داشته باشد مثل کسانی که مجرّد از عیال و مال می‌باشند یا معاشرت زیاد داشته باشد مثل کسانی که مبتلا به عیال و اولاد و خدم و حشم می‌باشند که ناچار باید پرستاری آنها کنند و مایحتاج آنها را مهیا سازند، و اینگونه اشخاص می‌باید کسب مال کنند و بعد از کسب حفظ کنند و مال را به تدریج به‌مصرف محتاجین که عیال او و مثل عیال او می‌باشند برسانند و در کسب مال و حفظ آن و بمصرف رسانیدن آن حاجت به‌معاون خواهند داشت، و این اشخاص اگر چه بکثرات مبتلا و از عالم وحدت دور می‌نمایند لکن اینها اگر در این گرفتاری توانند مراعاة امر و نهی الهی نمایند و غفلت از صورت شرع نورزند اَعظَمُ اَجراً باشند از آنها که مجرّد باشند چه حالت حضور برای آنها باشد و چه حالت حضور نباشد لکن قریب به حال حضور از برای آنها حاصل شده باشد زیرا که شخص مجرّد اگر دست بدست ولیّ امر بدهد و رو بحق برود زودتر از برای آنها وصول حاصل شود یا حالتی که قریب بحال وصول باشد و در دریای وحدت زودتر شناور گردد لکن این اشخاص اگر خداوند منّان از برای اینها بقای بعدالفنا تفضّل فرماید طاقت معاشرت با همه کس نداشته باشند و در معاشرت صبر و حلم که بمنزلۀ سر و جان ایمان است نتوانند داشته باشند و حق تعالی شأنه باین مطلب اشاره فرموده است بقوله: لا یَستَوي مِنکُم مَن اَنفَقَ مِن قَبلِ الفَتحِ وَ قاتَلَ اولئِکَ اعظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذینَ مِن بَعدُ وَ قاتَلُوا وَ کُلَّاً وَعَدَاللهُ الحُسني. وَ قَد قالَ المَولَوی قُدِّسَ سرّه:

بندگی در غیب آمد خوب و کش                     حفظ غیب آید در استبعاد خوش
کو که مدح شاه گوید پیش او                       تا که در غیبت بود او شرم رو
قلعه داری کز کنار مملکت                          دور از سلطان و سایه سلطنت
پاس دارد قلعه را از دشمنان                        قلعه نفروشد بمال بیکران
نزد شه بهتر بود از دیگران                         که بخدمت حاضرند و جانفشان
پس بغیبت نیم ذرّه حفظ کار                         به که اندر حاضر زان صد هزار
طاعت و ایمان کنون محمود شد                   بعد مرگ اندر میان مردود شد
چونکه غیب و غائب و روپوش به                 پس دهان بربند و لب خاموش به

فصل اوّل- در بیان معامله سالک با عموم خلق خدا

باید سالک ملتفت باشد که آنچه سِمتِ وجود گرفته مظهر اسماء حق و صفات او و آثار او می‌باشد چه ظهور آثار حق از آن موجود بر خیال ظاهر باشد مثل ظهور آثار تربیت حقتعالی از آفتاب و گردش کواکب که خیال هم نتواند انکار کند که تربیت موالید منوط است به آفتاب و گردش سایر کواکب و همچنین صوّر نوعیه معادن و نفوس نباتیه نباتات و نفوس حیوانیه حیوانات و نفوس ناطقۀ اناسی که تربیت اجزاء بدن خود و حفظ آنها و تشکیل صور آنها و تولید امثال خود می‌نمایند که خیال نتواند انکار کند که این آثار از صُوَر و نُفوُسِ انها صادر می‌شود و همچنین سایر آثار نفوس از تغذیه و تَنمِیه که منوط است بچندین قوّه و از اراده و شعور و علم و قدرت و تدبیر امور و حکمت و غیرها، و چون جملۀ موجودان مظاهر اسماء و صفات حقّ‌اند و مَجلای آثار اویند پس نسبت بهریک باید حفظ مظهریت و ملاحظۀ حق که ظاهر در آن مظهر است نماید و با همه بنحو حرمت سلوک نماید زمین را نگذارد که همه جای او را بآنچه نا مناسب پندارد آلوده دارند بلکه از برای احبثین

 ۱- جای مخصوص معین دارد، چنانکه در اخبار است. و آب را که مایۀ حیاة حیوان است از آنچه نامناسب پندارد محفوظ دارد مثل اینکه آب دهن و دماغ در روی آب نیندازد و بول و غایط در میان آب نکند و برهنه بدون ساتر عورت تا ممکن شود به‌میان آب جاری یا راکد نرود چنانکه در اخبار بهمۀ اینها اشاره شده است و وارد شده است که از برای آب اهلیست که ملائکۀ موکله بر آن باشند. و هوا را که مظهر لطف حقّ است و مایۀ حیات حیوانات نَفَس کِشَنده است و آتش که مظهر حقّ است در اینکه آنچه باو رسد همرنگ خود کند و مایۀ نعمتهای بسیار انسان است که بعضی او را بواسطۀ نمایان بودن مظهریت او از برای یزدان پرستش می‌کنند. و معادن را از آن باب که مظهر حافظیت خدا می‌باشند ئ باعث منافع بسیار بندگان خدا هستند البتّه باید به‌نیکی ملاحظه کرد، بخصوص احجار نفسیه و جواهر شریفه که برای هریک در اخبار خواصّ بسیار و فواید بی‌شمار ذکر کرده‌اند و فلزّات که بسیاری از اعمال و فواید انسان منوط به‌آنها است بخصوص زر سفید سرخ که معبود اغلب النّاس واقع شده‌اند. و گیاه صحرا و نباتات و اشجار باید حال سالک نسبت بآنها حال مُحرَم باشد و تمام زمین را چون حرم شمارد و مهما امکن بی‌سبب آسیب نرساند مگر وقتی که سبب، جهة رجحانی داشته باشد مثل اینکه گیاه بی‌منفعت را قطع کنند بجهت نباتات نافعه و قطع اشجار غیر مثمره بجهت اشجار مثمره و قطع شاخهای شجره تلخ بجهت پیوند شیرین،

و در اخبار اشاره شده‌است بحفظ حرمت اینها مثل کراهت قطع شجرۀ سبز و بول و غایط کردن در تحت شجرۀ مثمره و حیوانات را چه حشرات ارض باشند و چه حیوان اهلی و چه حیوان غیر اهلی سباع و غیرها  تا ممکن شود بیجهت آزار نکنند و بی‌سبب بر قتل آنها اقدام ننمایند مگر جهة رجحانی پیدا کند مثل حفظ نفس اشرف از او چنانکه قتل موذیات در شریعت رسیده است بجهت حفظ نفوس بشریه یا حیوانات نافعه و مثل ذبح حیوانهای حلال گوشت بجهت تقویت ابدان بنی نوع انسان که بزبان  عرفا دانی را فدای عالی نمایند و بعض احجار و اشجار و بعض حیوانات معبود انسان واقع شده‌اند. و با بنی نوع انسان باید بنظر شفقت ناظر باشد و در نظر داشتن از جهت بودن آنها مخلوق خدا، کافر و مؤمن را یکسان ببیند: چنانکه از مولوی است رحمة‌الله‌علیه که:

هیچ کافر را به خواری منگرید                 که مسلمان مردنش باشد امید
ادامه دارد ...
..........................
۱-جمع اَخبَث به معنی ناپاک، پلید و موذی‌تر.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 454

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>