خبر رحلت
ساعت سه بعد از ظهر روز پنج شنبه ۶ ماه رمضان ۱۴۱۷ برابر با ۲۷ دی ماه ۱۳۷۵ و ۱۶ ژانویه ۱۹۹۷ طبق معمول برای شرکت در نماز جماعت و قرائت قران کریم به حسینه امیر سلیمانی رفتم . نماز جماعت به پیش نمازی آقای حسینعلی کاشانی شروع و به محض اینکه نماز ظهر پایان یافت چون آقای کاشانی را به دولتسرای حضرت آقای محبوب علیشاه(طاب ثراه) احضار کرده بودند دستور داده شد فقرا نماز عصر را به صورت فرادا بخوانند. در این موقع از صورت اشکبار برادر ایمانی آقای عباس نعمت اللهی "پروین" متوجه شدم که باید پیش آمد ناگواری رخ داده باشد ، لذا با سرعت خود را به دولت سرای آن عاشقان پاک باخته رسانیدم. به محض ورود با خبر تأسف بار رحلت ناگهانی آن حضرت دنیا در نظرم تیره وتارشد، عدهای که حضور داشتند به گریه و زاری مشغول بودند ، با گریه و آه و ناله و با حال تضرع پرسیدم چه خبر شده؟ گفتند آن جناب از صبح امروز حالشان مساعد نبوده و دکتر معالج پس از عیادت دستور حرکت ایشان را به بیمارستان میدهند ولی متأسفانه قبل از رسیدن به بیمارستان جهان فانی را وداع گفته بودند.
در گوشهای از سالن دولت سرا حضرت آقای دکتر نور علی تابنده سومین فرزند قطب زمان، صالح دوران، حضرت آقای حاج محمد حسن صالح عالیشاه ، و در اطراف ایشان مشایخ عظام جنابان آقایان حاج یوسف مردانی (درویش صدق علی) حاج شمس الدین حائری(ارشاد علی)رحمت الله علیه و ماذون محترم آقای حسین علی کاشانی و عدهای از بستگان نزدیک و فقرا نشسته بودند. طبق وصیت معظم لهٔ از داخل پاکتی سر بسته سه فرمان خارج و اعلام شد که جانشینی مسند فقر را به عموی بزرگوارشان واگذار کردند.
ضمن تسلیت و دست بوسی ایشان مقرر گردید اعلام این جانشینی شب جمعه که فقرا در نماز جماعت در حسینیه امیر سلیمانی حضور بهم رسانیده اند انجام گردد. بعد از نماز مغرب و عشاء همان روز که توام با دیدگان اشکبار و آه و أسف جانکاه همراه بود ، جناب آقای ارشاد علی (ره) فرمان قطبیت حضرت آقای حاج دکتر نور علی تابنده ( مجذوب علی شاه) روحی فدا را قرائت کردند و اعلام شد فقرا ساعت ۱۱ صبح فردا برای مشایعت از پیکر پاک حضرت آقای محبوب علی شاه در محوطه غسالخانه بهشت زهرا حضور بهم رسانند.
در جلو غسالخانه بهشت زهرا
طبق دستور اعلام شده روز دیگر که صبح جمعه ۲۸ دیماه۱۳۷۵ بود به همراه عدهای از بستگان به بهشت زهرا رفتم، با اینکه سفارش شده بود در جلو بیمارستان دی (مبدأ تشیع جنازه) جمع نشوند گویا علاوه بر بستگان نزدیک و دور آن جناب عده زیادی از فقرا از زن و مرد در آنجا جمع و در نتیجه پیکر مبارک با ساعتی تاخیر به بهشت زهرا رسید. جمعیت حاضر در جلو غسالخانه که محیطی غمناک بود، بیش از حد تصور شده و اضطراب و ناله و زاری بستگان و فقرا فضا را به محیطی غم الود مبدل کرده بود.
حضرت آقای مجذوب علی شاه روحی فدا و مشایخ عظام از تهران ، کرج، قم، کرمانشاه، اصفهان، و شهرستانهای دیگر و همچنین ماذونین و بستگان نزدیک و دور آن جناب و فقرا زن و مرد با دیدگان اشکبار و حالتی زار و نزار حضور داشتند، تا آنکه پس از انجام مراسم تغسیل، نماز بر پیکر پاکشان به وسیله آقای کاشانی و با شرکت حاضرین خوانده شد و مقدمات حرکت تابوت جنازه به طرف بیدخت گناباد مقبره پدر و اجداد بزرگوار ایشان فراهم گردید.
بالاخره پیکر پاک آن راد مرد قهرمان با مشایعت حضرت آقای مجذوب علیشاه و عدهای از مشایخ و بستگان نزدیک و دور و عدهای از فقرا به بیدخت حمل و مقدمات خاکسپاری فراهم گردید.در این موقع برادر ایمانی آقای ذوالشرافتین وصی آنجناب وصیت نامه خطی حضرت آقای محبوب علیشاه را نشان دادند که جای قبر خود را در پشت قبر پدر بزرگوارشان با همان روش قبلی تعیین کرده بودند لذا طبق دستور عمل گردید و پیکر پاکشان پس از خواندن نماز به وسیله آقای مجذوب علیشاه به خاک سپرده شد.
وصیت نامه صوری حضرت محبوب علیشاه
افتخاراً برای تیمن و تبرک قسمتی از وصیت نامه پیر بزرگوار حضرت محبوب علیشاه را درج مینمایم
ساعت سه بعد از ظهر روز پنج شنبه ۶ ماه رمضان ۱۴۱۷ برابر با ۲۷ دی ماه ۱۳۷۵ و ۱۶ ژانویه ۱۹۹۷ طبق معمول برای شرکت در نماز جماعت و قرائت قران کریم به حسینه امیر سلیمانی رفتم . نماز جماعت به پیش نمازی آقای حسینعلی کاشانی شروع و به محض اینکه نماز ظهر پایان یافت چون آقای کاشانی را به دولتسرای حضرت آقای محبوب علیشاه(طاب ثراه) احضار کرده بودند دستور داده شد فقرا نماز عصر را به صورت فرادا بخوانند. در این موقع از صورت اشکبار برادر ایمانی آقای عباس نعمت اللهی "پروین" متوجه شدم که باید پیش آمد ناگواری رخ داده باشد ، لذا با سرعت خود را به دولت سرای آن عاشقان پاک باخته رسانیدم. به محض ورود با خبر تأسف بار رحلت ناگهانی آن حضرت دنیا در نظرم تیره وتارشد، عدهای که حضور داشتند به گریه و زاری مشغول بودند ، با گریه و آه و ناله و با حال تضرع پرسیدم چه خبر شده؟ گفتند آن جناب از صبح امروز حالشان مساعد نبوده و دکتر معالج پس از عیادت دستور حرکت ایشان را به بیمارستان میدهند ولی متأسفانه قبل از رسیدن به بیمارستان جهان فانی را وداع گفته بودند.
در گوشهای از سالن دولت سرا حضرت آقای دکتر نور علی تابنده سومین فرزند قطب زمان، صالح دوران، حضرت آقای حاج محمد حسن صالح عالیشاه ، و در اطراف ایشان مشایخ عظام جنابان آقایان حاج یوسف مردانی (درویش صدق علی) حاج شمس الدین حائری(ارشاد علی)رحمت الله علیه و ماذون محترم آقای حسین علی کاشانی و عدهای از بستگان نزدیک و فقرا نشسته بودند. طبق وصیت معظم لهٔ از داخل پاکتی سر بسته سه فرمان خارج و اعلام شد که جانشینی مسند فقر را به عموی بزرگوارشان واگذار کردند.
ضمن تسلیت و دست بوسی ایشان مقرر گردید اعلام این جانشینی شب جمعه که فقرا در نماز جماعت در حسینیه امیر سلیمانی حضور بهم رسانیده اند انجام گردد. بعد از نماز مغرب و عشاء همان روز که توام با دیدگان اشکبار و آه و أسف جانکاه همراه بود ، جناب آقای ارشاد علی (ره) فرمان قطبیت حضرت آقای حاج دکتر نور علی تابنده ( مجذوب علی شاه) روحی فدا را قرائت کردند و اعلام شد فقرا ساعت ۱۱ صبح فردا برای مشایعت از پیکر پاک حضرت آقای محبوب علی شاه در محوطه غسالخانه بهشت زهرا حضور بهم رسانند.
در جلو غسالخانه بهشت زهرا
طبق دستور اعلام شده روز دیگر که صبح جمعه ۲۸ دیماه۱۳۷۵ بود به همراه عدهای از بستگان به بهشت زهرا رفتم، با اینکه سفارش شده بود در جلو بیمارستان دی (مبدأ تشیع جنازه) جمع نشوند گویا علاوه بر بستگان نزدیک و دور آن جناب عده زیادی از فقرا از زن و مرد در آنجا جمع و در نتیجه پیکر مبارک با ساعتی تاخیر به بهشت زهرا رسید. جمعیت حاضر در جلو غسالخانه که محیطی غمناک بود، بیش از حد تصور شده و اضطراب و ناله و زاری بستگان و فقرا فضا را به محیطی غم الود مبدل کرده بود.
حضرت آقای مجذوب علی شاه روحی فدا و مشایخ عظام از تهران ، کرج، قم، کرمانشاه، اصفهان، و شهرستانهای دیگر و همچنین ماذونین و بستگان نزدیک و دور آن جناب و فقرا زن و مرد با دیدگان اشکبار و حالتی زار و نزار حضور داشتند، تا آنکه پس از انجام مراسم تغسیل، نماز بر پیکر پاکشان به وسیله آقای کاشانی و با شرکت حاضرین خوانده شد و مقدمات حرکت تابوت جنازه به طرف بیدخت گناباد مقبره پدر و اجداد بزرگوار ایشان فراهم گردید.
بالاخره پیکر پاک آن راد مرد قهرمان با مشایعت حضرت آقای مجذوب علیشاه و عدهای از مشایخ و بستگان نزدیک و دور و عدهای از فقرا به بیدخت حمل و مقدمات خاکسپاری فراهم گردید.در این موقع برادر ایمانی آقای ذوالشرافتین وصی آنجناب وصیت نامه خطی حضرت آقای محبوب علیشاه را نشان دادند که جای قبر خود را در پشت قبر پدر بزرگوارشان با همان روش قبلی تعیین کرده بودند لذا طبق دستور عمل گردید و پیکر پاکشان پس از خواندن نماز به وسیله آقای مجذوب علیشاه به خاک سپرده شد.
وصیت نامه صوری حضرت محبوب علیشاه
افتخاراً برای تیمن و تبرک قسمتی از وصیت نامه پیر بزرگوار حضرت محبوب علیشاه را درج مینمایم
هو
۱۲۱
الحمدلله الذی کشف لاولیائه بواطن ملکوته و اذاق سر المشتاقین روح وصاله و هو المحیی لموات القلوب بانوار ادراکه و صلی الله علی حجته من بریه محمد سید انبیائه و صفوته و علی الائمه الراشدین من عترته سلم کثیرا
این فقیر محتاج به رحمت قاضی الحاجات علی تابنده ملقب به محبوب علی شاه غفار الله ذنوبه و ستر عیوبه در صدد تحریر وصیت نامه بر آماده تا هم عمل به این امر مستحب کنم و هم تکلیف ورثه بعد از خود معلوم گردد.
اولا: شهادت میدهم به اینکه خدأیی نیست جز او خدأیی که انبیا را برای هدایت بشر مبعوث گردانید و خاتم ایشان محمد مصطفی (ص) اشرف مخلوقات است و خلیفه بلافصل او سرور علی مرتضی (ع) و سپس یازده فرزندان آن بزرگوار که آخرینشان غائب حی صاحب الامر و الزمان است که هر وقت مشّیت الهی تعلق گیرد ظهور خواهد فرمود. این بزرگواران همگی معصوم و شفعأ من در روز فقر و فاقهام خواهند بود و شهادت میدهم به وجود موت و معاد و حشر و نشر و حساب و جنت و نار و خلاصه آنچه قرآن مجید و احادیث ائمهٔ آطهار علیه السلام به آن ناطق است و در شریعت مقدسه اسلام و مذهب حقّه شیعه آثنی عشری رسیده است و اگر کسی خلاف این اعتقادات و اعترافات را در بارهام بگوید کذب محض است و تهمت و افترا . و شهادت میدهم به اینکه سعی کردهام در انجام امری که در طریقت از جانب پدر بزرگوارم و ایشان نیز از اقطاب سلف سلسله و بزرگان دین (اعلی الله مقامهم الشریف) مکلف و مفتخر به انجامش شدم.
ثانیا: وصیت میکنم دو فرزند و همسر خویش و سپس همه فامیل و بستگان و فقرا را به اینکه در پیروی از دین مبین اسلام و ولایت ائمهٔ اطهار و طریقه حقّه عرفان که حقیقت مذهب شیعه است، تزلزل نکنند و متمسک به ذیل آولیا دین باشند و در انجام دستورات شریعتی و طریقتی کوتاهی نکنند و قدردان نعمت فقر باشند و از خلیفه معنوی و منصوص من در سلسله علیه نعمت الهی سلطان علیشاهی متابعت کنند و انقلابات روزگار و هجوم لوابس، خللی در ایمان آنها ایجاد نکند و همانطور که جدّ امجد و پدر بزرگوارم وصیت کردند در اتحاد و اتفاق بکوشند و از هرگونه اختلاف پرهیز کنند و مانع بروز آن شوند خصوصا اقوام که چون صورتاً و ظاهراً نیز منسوب به بزرگان سلسله هستند، رفتار و گفتارشان در انظار بیشتر مورد توجه دیگران است. و کوچکتران سنی احترام بزرگتران را حفظ کنند و رعایت ادب نمایند مگر آنکه کوچکتر دارای مقام فقری باشد که لا محاله باید به او احترام گذشت که احترام به وجهه معنوی است.
ثالثاً: وصی جسمانی من اگر فرزندم رضا تابنده حفظه الله به سنّ قانونی باشد، وی است در غیر این صورت برادر محترم ایمانی آقای حاج سید مرتضی ذوالشرافتین است که وظیفه و نظارت و انجام امور مربوطه پس از من از تدفین و برگزاری مراسم سوگواری و تقسیم ترکه و رسیدگی به حسابها و اموال شخصیم به عهده ایشان است.
در خاتمه با دستی تهی و روحی پرگناه با فرزندان و خانواده و دوستان و فقرا تودیع نموده، از همه حلیت میطلبم و امیدوارم گاهی مرا یاد کرده و به خواندن فاتحهای روح پر گناهم را شاد کنند.
و سلام علیکم
و آنا الفقیر المحتاج علی رحمة ربّه الغنی
مورخه عید غدیر سال ۱۴۱۶ مطابق با ۱۸ اردیبهشت ۱۳۷۵
محل مهر و امضا مبارک
مراسم عزا داری طبق معمول وصیت نامه در بیدخت انجام گرفت و پس از مراجعت حضرت آقای مجذوب علی شاه روحی فدا و بستگان به تهران، بعد از ظهر روز پنج شنبه ۱۳ ماه رمضان مطابق با ۴ بهمن ۱۳۷۵ نیز در تهران با درج آگهی در روزنامههای معتبر تهران مراسم ختم و یادبود آن بزرگوار در حسینیه امیر سلیمانی با شرکت جمعیتی بیش از گنجایش محل برگزار شد. در این مجلس علاوه بر حضور حضرت آقای مجذوب علی شاه روحی فدا نور چشمان عزیز جناب محبوب علی شاه و حاج محمد آقا تابنده برادر گرامی آن حضرت و عموها و داییهای محترم و بستگان نزدیک و دور سببی و نسبی و همچنین مشایخ عظام و ماذونین کرام و عدهای از علما و مجتهدین والا مقام و همچنین بزرگان دیگر سلاسل فقری نیز حضور داشتند و به جلسه صفا بخشیده بودند در سالن زنانه، سرکار علیه والده محترمه و سرکار خانم شیدایی همسر آن بزرگوار و خواهران سوگوار و خانواده سببی و نسبی و عده زیادی از خواهران فقیره و دوستداران همگی با حال زار حضور داشتند. پس از قرائت قران و پذیرأیی و مصیبت سرائی با وعظ عارفانه دانشمند گرامی ماذون محترم آقای حسینعلی کاشانی ختم یافت.
مراسم چهلم نیز در بیدخت گناباد با شرکت بستگان و دوستداران آن حضرت به خوبی برگزار شد. این مراسم متأسفانه با خاک سپاری پیکر مرحوم مبرور جناب آقای مهندس سلطانپور همسر همشیره معظم لهٔ توام بود. مراسم چهلم آقای مهندس سلطانپور نیز عصر جمعه ۳ اسفند ۱۳۷۵ برابر با ۱۳ شوال ۱۴۱۷ در حسینه امیر سلیمانی با شرکت جمع کثیری از فقرا و دوستان آن مرحوم و با حضور جناب آقای مجذوب علی شاه برگزار گردید.
نگارنده: حاج محمد رضا خانی
نقل از کتاب پروازعشق در کهکشانها ص ۲۸۸