ادامهی فصل پنجم از باب ششم (در بیان حجّ و سایر زیارات)
و زیارت برادران ایمانی را چون زیارت ائمۀ هدی علیهم السلام و مشایخ کبار باید دانست بلکه زیارت آنها را به مضمون حدیث شریف مَن زارَ اَخاهُ المُؤمِنُ مِن غَیرِ عَوَضٍ و لا غَرَضٍ کانَ کَمَن زارِ اللهَ فَوقَ عَرشِهِ زیارت خدا شناسد.
و از اول قصد زیارت در توجّه به خدا و مشایخ آنها و خود آنها بکوشد و هر قدم را که بردارد آن توجّه را بیشتر و انانیّت را بیشتر بکاهاند تا آن وقت که بهم رسند و ملاقات یکدیگر کنند پیوند ولایت که لطیفۀ ملکوتیۀ شیخ آنها است حیوة تازه بگیرد تا به مضمون حدیث شریف که فرمودند با یکدیگر ملاقات میکرده باشید که در ملاقات شما احیاء امر ما است، احیاء امر ائمه کرده باشد. پس زیارت کنندۀ برادر ایمانی اگر به این نحو باشد زیارت او از آنچه در اخبار رسیده است از فواید زیارت برادران بر آن مترتّب خواهد شد مثل اخباری که تصریح و تلویح دارد به اینکه هر کس زیارت کند برادر ایمانی خود را به جهت طلب ماعِندَالله یا طلب رضای خدا یا بدون عوض و غرض، او را زیارت نکرده است بلکه خدا را زیارت کرده است یا خدا به او بفرماید که مرا زیارت کردهای و ثواب تو بر من است.
و مثل اخباری که به تصریح و اشاره دلالت دارد بر اینکه در زیارت و ملاقات مؤمنین احیاء امر ما است و خداوند رحمت کند کسی را که احیا کند امر ما را. و مثل اخباری که دلالت دارد بر اینکه کسی که زیارت کند برادر ایمانی خود را خداوند میگوید به او که تو مهمان منی و زیارت کنندۀ منی و بر من است مهمانی تو و واجب کردم بر تو بهشت را بواسطۀ دوست داشتن آن برادرت را. و مثل اخبار بسیاری که دلالت دارد بر اینکه هر کس به زیارت برادر ایمان خود برود بدون خدعه و استبدال، خداوند موکّل میکند بر او هفتاد هزار ملک که در قفای او فریاد میکنند که خوش باش و خوش باشد برای تو بهشت و شما زَوّار خدائید و مهمان اوئید و با او هستند تا مراجعت کند به منزل خود. و مثل آنچه مأثور است که خداوند را بهشتیست که داخل او نمیشود مگر سه نفر: یکی آن که حکم کند بر خود به حق و یکی آن که زیارت کند برادر مؤمن خود را به جهت خدا و یکی آن کس که ایثار و اختیار کند برادر مؤمن خود را بر خود.
و مثل اخباری که دلالت دارد بر اینکه مؤمن که بیرون میشود که زیارت کند برادر ایمانی خود را موکل میسازد بر او ملکی را که یک بال خود را در زمین فرش میکند و به یک بال او را سایه میاندازد پس چون داخل منزل برادر ایمانی خود شود فریاد میزند حضرت جبّار تبارک و تعالی که ای بندهای که عظیم شمردی حقّ من را و پیروی آثار نبیّ من کردی، حقّ است بر من عظیم قرار دادن تو، هرچه سؤال کنی عطا کنم به تو، بخوان مرا که اجابت تو کنم، سکوت کن که من ابتدا کنم بعطا و تکلّم کردن.
و مثل اخباری که دلالت دارد بر اینکه زیارت برادر مؤمن فی الله بهتر است از آزاد کردن ده بندۀ مؤمن و هر کس بندۀ مؤمنی را آزاد کند حفظ کند هر عضو او عضوی را از آتش حتی اینکه فرج حفظ کند فرج را. و مثل آنچه دلالت دارد بر این که هرگاه سه مؤمن در نزد برادر ایمانی جمع شوند که ایمن باشند از اذیت او و امید داشته باشند آنچه را که در پیش او هست؛ اگر دعاء کنند خداوند اجابت میکند دعای آنها را و اگر سؤال کنند از خداوند بایشان عطا کند و اگر زیاد بخواهند زیاد بدهد و اگر آنها سکوت کنند از سؤال، خداوند ابتدا کند بعطا. و آن همه ثوابی که در اخبار رسیده است برای مصافحه و معانقه با برادران ایمانی تمام دلالت دارد بر اینکه مشروع شدن زیارات برای این است که توجه زائر بِمَزرور زیاد شود و در این توجه آن پیوند ولایت که مایۀ حبّ فیالله است فیالجمله قوت گیرد زیرا که در قوت گرفتن او تمام خیرات مندرج است.
و آن اخبار مثل اخبار بسیاری که دلالت دارد بر اینکه دو مؤمن چون بهم میرسند و مصافحه میکنند پیوسته گناه از آنها میریزد تا آن وقت که از هم جدا میشوند و خداوند بهردو نظر دارد تا از هم جدا میشوند. و مثل اخباری که دلالت دارد بر اینکه در حال مصافحۀ دو مؤمن دست خدا در میانۀ دست آنها داخل میشود یا دست خدای روی دست آنست که دوستی بیشتر دارد یا خداوند رو می آورد عَلی مَن کانَ اَشَدُّ هُما حُبّاً لِصاحِبِهِ یا خداوند نظر میکند بر وی خود بر آنها و پیوسته رو به آنها دارد و بذنوب میگوید بپاشید از آنها پس ذنوب میپاشند چنانکه برگ از درخت میپاشد، پس از هم جدا میشوند در حالتی که هیچ گناه بر آنها نمیماند. و از این جهت که بر ملاقات و مصافحه این همه اجر مترتب میشود فرمودند حدّ مصافحه این است که مؤمن به دور خود بگردد یا به دور نخلۀ بگردد یا همین که از نظر صاحب خود مخفی شد با هم مصافحه کنند.
و در خبر دیگر هر گاه ملاقات کنید یکدیگر را سلام کنید و مصافحه کنید که این کار ملائکه است و شما هم کار ملائکه را میکرده باشید. و چون در ملاقات کردن و دست بدست یکدیگر دادن احیاء آن پیوند ولایت است رسیده در اخبار که آن مؤمنی که دست خود را در دست صاحب خود بگذارد تا صاحب آن، دست خود را بکشد اعظم اجراً خواهد بود از صاحبش.
و در اخبار دیگر است، مصافحه نکرد رسول خدا با کسی که دست خود را از دست آن کس بکشد تا وقتی که آنکس دست خود را میکشید. و در اخبار دیگر وارد شدهاست که شماها با هم مصافحه میکرده باشید که مصافحه کینۀ دلها را و چرکینی دلها را بیرون میبرد و وجهش آن است که در مصافحه احیاء آن پیوند ولایت است و به هر قدری که آن پیوند قوّتش بیشتر باشد صفات نفس که جملۀ رذایل باشد کمتر شود و صفات عقل که جملۀ فضائل باشد افزوده گردد. و همچنین اخباری که در ثواب معانقه و تقبیل -۱وارد شده است دلالت دارد بر اینکه توجه مؤمنین بسوی یکدیگر باعث احیاء امر آنها است که پیوند ولایت باشد و در قوّت گرفتن پیوند ولایت خیرات بسیار مندرج است.
پایان فصل پنجم از باب ششم
۱-بوسیدن، بوسه دادن
و از اول قصد زیارت در توجّه به خدا و مشایخ آنها و خود آنها بکوشد و هر قدم را که بردارد آن توجّه را بیشتر و انانیّت را بیشتر بکاهاند تا آن وقت که بهم رسند و ملاقات یکدیگر کنند پیوند ولایت که لطیفۀ ملکوتیۀ شیخ آنها است حیوة تازه بگیرد تا به مضمون حدیث شریف که فرمودند با یکدیگر ملاقات میکرده باشید که در ملاقات شما احیاء امر ما است، احیاء امر ائمه کرده باشد. پس زیارت کنندۀ برادر ایمانی اگر به این نحو باشد زیارت او از آنچه در اخبار رسیده است از فواید زیارت برادران بر آن مترتّب خواهد شد مثل اخباری که تصریح و تلویح دارد به اینکه هر کس زیارت کند برادر ایمانی خود را به جهت طلب ماعِندَالله یا طلب رضای خدا یا بدون عوض و غرض، او را زیارت نکرده است بلکه خدا را زیارت کرده است یا خدا به او بفرماید که مرا زیارت کردهای و ثواب تو بر من است.
و مثل اخباری که به تصریح و اشاره دلالت دارد بر اینکه در زیارت و ملاقات مؤمنین احیاء امر ما است و خداوند رحمت کند کسی را که احیا کند امر ما را. و مثل اخباری که دلالت دارد بر اینکه کسی که زیارت کند برادر ایمانی خود را خداوند میگوید به او که تو مهمان منی و زیارت کنندۀ منی و بر من است مهمانی تو و واجب کردم بر تو بهشت را بواسطۀ دوست داشتن آن برادرت را. و مثل اخبار بسیاری که دلالت دارد بر اینکه هر کس به زیارت برادر ایمان خود برود بدون خدعه و استبدال، خداوند موکّل میکند بر او هفتاد هزار ملک که در قفای او فریاد میکنند که خوش باش و خوش باشد برای تو بهشت و شما زَوّار خدائید و مهمان اوئید و با او هستند تا مراجعت کند به منزل خود. و مثل آنچه مأثور است که خداوند را بهشتیست که داخل او نمیشود مگر سه نفر: یکی آن که حکم کند بر خود به حق و یکی آن که زیارت کند برادر مؤمن خود را به جهت خدا و یکی آن کس که ایثار و اختیار کند برادر مؤمن خود را بر خود.
و مثل اخباری که دلالت دارد بر اینکه مؤمن که بیرون میشود که زیارت کند برادر ایمانی خود را موکل میسازد بر او ملکی را که یک بال خود را در زمین فرش میکند و به یک بال او را سایه میاندازد پس چون داخل منزل برادر ایمانی خود شود فریاد میزند حضرت جبّار تبارک و تعالی که ای بندهای که عظیم شمردی حقّ من را و پیروی آثار نبیّ من کردی، حقّ است بر من عظیم قرار دادن تو، هرچه سؤال کنی عطا کنم به تو، بخوان مرا که اجابت تو کنم، سکوت کن که من ابتدا کنم بعطا و تکلّم کردن.
و مثل اخباری که دلالت دارد بر اینکه زیارت برادر مؤمن فی الله بهتر است از آزاد کردن ده بندۀ مؤمن و هر کس بندۀ مؤمنی را آزاد کند حفظ کند هر عضو او عضوی را از آتش حتی اینکه فرج حفظ کند فرج را. و مثل آنچه دلالت دارد بر این که هرگاه سه مؤمن در نزد برادر ایمانی جمع شوند که ایمن باشند از اذیت او و امید داشته باشند آنچه را که در پیش او هست؛ اگر دعاء کنند خداوند اجابت میکند دعای آنها را و اگر سؤال کنند از خداوند بایشان عطا کند و اگر زیاد بخواهند زیاد بدهد و اگر آنها سکوت کنند از سؤال، خداوند ابتدا کند بعطا. و آن همه ثوابی که در اخبار رسیده است برای مصافحه و معانقه با برادران ایمانی تمام دلالت دارد بر اینکه مشروع شدن زیارات برای این است که توجه زائر بِمَزرور زیاد شود و در این توجه آن پیوند ولایت که مایۀ حبّ فیالله است فیالجمله قوت گیرد زیرا که در قوت گرفتن او تمام خیرات مندرج است.
و آن اخبار مثل اخبار بسیاری که دلالت دارد بر اینکه دو مؤمن چون بهم میرسند و مصافحه میکنند پیوسته گناه از آنها میریزد تا آن وقت که از هم جدا میشوند و خداوند بهردو نظر دارد تا از هم جدا میشوند. و مثل اخباری که دلالت دارد بر اینکه در حال مصافحۀ دو مؤمن دست خدا در میانۀ دست آنها داخل میشود یا دست خدای روی دست آنست که دوستی بیشتر دارد یا خداوند رو می آورد عَلی مَن کانَ اَشَدُّ هُما حُبّاً لِصاحِبِهِ یا خداوند نظر میکند بر وی خود بر آنها و پیوسته رو به آنها دارد و بذنوب میگوید بپاشید از آنها پس ذنوب میپاشند چنانکه برگ از درخت میپاشد، پس از هم جدا میشوند در حالتی که هیچ گناه بر آنها نمیماند. و از این جهت که بر ملاقات و مصافحه این همه اجر مترتب میشود فرمودند حدّ مصافحه این است که مؤمن به دور خود بگردد یا به دور نخلۀ بگردد یا همین که از نظر صاحب خود مخفی شد با هم مصافحه کنند.
و در خبر دیگر هر گاه ملاقات کنید یکدیگر را سلام کنید و مصافحه کنید که این کار ملائکه است و شما هم کار ملائکه را میکرده باشید. و چون در ملاقات کردن و دست بدست یکدیگر دادن احیاء آن پیوند ولایت است رسیده در اخبار که آن مؤمنی که دست خود را در دست صاحب خود بگذارد تا صاحب آن، دست خود را بکشد اعظم اجراً خواهد بود از صاحبش.
و در اخبار دیگر است، مصافحه نکرد رسول خدا با کسی که دست خود را از دست آن کس بکشد تا وقتی که آنکس دست خود را میکشید. و در اخبار دیگر وارد شدهاست که شماها با هم مصافحه میکرده باشید که مصافحه کینۀ دلها را و چرکینی دلها را بیرون میبرد و وجهش آن است که در مصافحه احیاء آن پیوند ولایت است و به هر قدری که آن پیوند قوّتش بیشتر باشد صفات نفس که جملۀ رذایل باشد کمتر شود و صفات عقل که جملۀ فضائل باشد افزوده گردد. و همچنین اخباری که در ثواب معانقه و تقبیل -۱وارد شده است دلالت دارد بر اینکه توجه مؤمنین بسوی یکدیگر باعث احیاء امر آنها است که پیوند ولایت باشد و در قوّت گرفتن پیوند ولایت خیرات بسیار مندرج است.
پایان فصل پنجم از باب ششم
۱-بوسیدن، بوسه دادن