فصل چهارم- در بیان زکات
بدان که انسان از اول استقرار نطفۀ او و مادّۀ او در رحم در طرح کردن صورت ناقصه و خلع کردن حدود مادّه است و اخذ کردن صورت کامله و فعلیت کامله است بالنسبه بمادون. و این طرح و خلع زکوة فطری و این لُبس و اخذ صلوة فطری اوست؛ و چون در تأسیسات نبوی صلّی الله علیه و آله و سلّم مقرّر آن است که تکالیف الهیّه اختیاریّه مطابق حالات فطریّه تکوینیّه باشد در هر شریعت که بوده از زمان آدم علیه السّلام تا زمان خاتم صلّی الله علیه و آله و سلّم بنای شریعت و احکام رسالت بر همین دو پایه که صلوة و زکوة باشد بوده است و جمیع مناسک شرعیّه و عبادات قالبیّه تکلیفیّه در هر شریعت راجع به این دو پایه بوده است.
زیرا که جملۀ عبادات اگر از روی توجه به کثرات و مورث طرح انانیّاتست راجع به زکوة است و اگر از روی توجه به حق تعالی و مورث تَحَلّی بحُلیه صفات الهیّه است راجع به صلوة است- بلکه جملۀ عبادات مشتمل بر هر دو جهت میباشد اگر چه در مثل زکوة طرح و خلع نمایان و در مثل نماز لُبس و تحلّی نمایان است.
پس، چون بنای شریعت بر این دو رکن است سالک راه حق اگر مبتلا به کثرات و گرفتار مرمّت معاش و پرستاری عیال و غیر عیال باشد ناچار است که از آنچه بدست آورد از اموال دنیا حقوقات آنرا به هر نحو که امر شده است بیرون کند- چه حقوق مفروضه* و چه حقوق مسنونه**، چه تصدّقات و چه حقوق آل رسول الله علیه و آله – زیرا که اخراج حقوق از مال مورث انتفاع فقراء مضطرّین و باعث کسر انانیّت و ترک خودخواهی که مذموم ترین صفات انسانی است و اُمُّ الرَّذائِل میتوان گفت او را و سبب توجه به جانب حق و امتثال امر او میشود و صورت زکوة و خمس چنانکه علماء اعلام ادام الله اعزازهُم بیان نمودهاند و اجناس مُزَکّوة و مقدار آن از هر چیز به منزلۀ عبارت کتاب است که عوام گرفتار و چسبیده بر آنند.
این سخن با کسانیست که دقّت مینمایند و زکوة و خمس و صدقات مستحبّۀ خود را بیرون میکنند و به اعتنقاد خود به مستحق میرسانند نه با کسانی که میگویند و میشنوند زکوة و خمسی هست و هیچ اعتقاد وعمل ندارند! مثل قضاتی که میشنوند و میگویند که رشوت حرام است و درهمی از رشوت مثل جَبَلِ اُحُد است و در مقام عمل و رشوت گرفتن به کلی فراموش یا بیاعتنا میشوند و به گفته و شنیدۀ خود و تجرّی میورزند در گرفتن رشوت. و این دادن حقوق اشاره دارد به اینکه باید انسان سالک در راه خدا از خودیّت و انانیّت خود پیوسته بکاهاند و از قوَّت قُوی و اعضا و جوارح و از آبروی خود در راه خدا بذل دارد؛ پس اگر شخص زکوة دهنده ملتفت این اشاره باشد داخل خواص گردد و اگر در وجود خود ببیند که در وقت دادن حقوق از انانیّت او چیزی کاهیده شده و حالت حُبِّ فِي الله ظاهر و فروتنی او افزوده شد صاحب لطایف و از اولیاء الله محسوب باشد و اگر از این برتر شود و از انانیّت خود هیچ نیابد و حق را در خود بدون خودیّت خود بیابد صاحب حقایق شود و از انبیاء علیهم السّلام محسوب شود. و از آنجا که تحلّی بحُلیۀ صفات ربوبی موقوف است بر تخلّی از رذایل و تخلّی از رذایل موقوف است بر کاهانیدن خودیّت و انانیّت و زکوة اشاره دارد به کاهانیدن خودیّت، پس صحیح است که گفته شود که کسی که زکوة ندهد به حسب صورت نماز او مقبول نیست و کسی که زکوة حقیقی ندهد یعنی از خودیت خود چیزی نکاهد نماز حقیقی او که تحلّی بحُلیۀ صفات الهی باشد صحیح نباشد زیرا که تحلی بحُلیۀ صفات الهی موقوف است بر طرح انانیّت چنانکه گفته شده:
چون تو بیرون شوی او اندر آید
پس سالک راه حق که گرفتار به کثرات و تحصیل مال دنیا به جهت معیشت است از این لطیفه که اخراج حقوق باشد غافل نباید باشد. و اما آن کس که گرفتار به کثرات نیست معاملۀ او با خدای او آسان است – چنانکه از آثار بزرگان است که آن کس که مبتلا به کثرات نیست معاملۀ او با خدا آسان است – و آن کس که مبتلا به کثرات است باید نیک مراقب باشد که دقیقهای از دقایق شرع انور را فرو گذاشت نکند.
پایان فصل چهارم
*واجب و امر فرموده خدایتعالی.
*وارد شده در سنت، جایز.
بازنویسی و ارسال: اشکان سنگری
بدان که انسان از اول استقرار نطفۀ او و مادّۀ او در رحم در طرح کردن صورت ناقصه و خلع کردن حدود مادّه است و اخذ کردن صورت کامله و فعلیت کامله است بالنسبه بمادون. و این طرح و خلع زکوة فطری و این لُبس و اخذ صلوة فطری اوست؛ و چون در تأسیسات نبوی صلّی الله علیه و آله و سلّم مقرّر آن است که تکالیف الهیّه اختیاریّه مطابق حالات فطریّه تکوینیّه باشد در هر شریعت که بوده از زمان آدم علیه السّلام تا زمان خاتم صلّی الله علیه و آله و سلّم بنای شریعت و احکام رسالت بر همین دو پایه که صلوة و زکوة باشد بوده است و جمیع مناسک شرعیّه و عبادات قالبیّه تکلیفیّه در هر شریعت راجع به این دو پایه بوده است.
زیرا که جملۀ عبادات اگر از روی توجه به کثرات و مورث طرح انانیّاتست راجع به زکوة است و اگر از روی توجه به حق تعالی و مورث تَحَلّی بحُلیه صفات الهیّه است راجع به صلوة است- بلکه جملۀ عبادات مشتمل بر هر دو جهت میباشد اگر چه در مثل زکوة طرح و خلع نمایان و در مثل نماز لُبس و تحلّی نمایان است.
پس، چون بنای شریعت بر این دو رکن است سالک راه حق اگر مبتلا به کثرات و گرفتار مرمّت معاش و پرستاری عیال و غیر عیال باشد ناچار است که از آنچه بدست آورد از اموال دنیا حقوقات آنرا به هر نحو که امر شده است بیرون کند- چه حقوق مفروضه* و چه حقوق مسنونه**، چه تصدّقات و چه حقوق آل رسول الله علیه و آله – زیرا که اخراج حقوق از مال مورث انتفاع فقراء مضطرّین و باعث کسر انانیّت و ترک خودخواهی که مذموم ترین صفات انسانی است و اُمُّ الرَّذائِل میتوان گفت او را و سبب توجه به جانب حق و امتثال امر او میشود و صورت زکوة و خمس چنانکه علماء اعلام ادام الله اعزازهُم بیان نمودهاند و اجناس مُزَکّوة و مقدار آن از هر چیز به منزلۀ عبارت کتاب است که عوام گرفتار و چسبیده بر آنند.
این سخن با کسانیست که دقّت مینمایند و زکوة و خمس و صدقات مستحبّۀ خود را بیرون میکنند و به اعتنقاد خود به مستحق میرسانند نه با کسانی که میگویند و میشنوند زکوة و خمسی هست و هیچ اعتقاد وعمل ندارند! مثل قضاتی که میشنوند و میگویند که رشوت حرام است و درهمی از رشوت مثل جَبَلِ اُحُد است و در مقام عمل و رشوت گرفتن به کلی فراموش یا بیاعتنا میشوند و به گفته و شنیدۀ خود و تجرّی میورزند در گرفتن رشوت. و این دادن حقوق اشاره دارد به اینکه باید انسان سالک در راه خدا از خودیّت و انانیّت خود پیوسته بکاهاند و از قوَّت قُوی و اعضا و جوارح و از آبروی خود در راه خدا بذل دارد؛ پس اگر شخص زکوة دهنده ملتفت این اشاره باشد داخل خواص گردد و اگر در وجود خود ببیند که در وقت دادن حقوق از انانیّت او چیزی کاهیده شده و حالت حُبِّ فِي الله ظاهر و فروتنی او افزوده شد صاحب لطایف و از اولیاء الله محسوب باشد و اگر از این برتر شود و از انانیّت خود هیچ نیابد و حق را در خود بدون خودیّت خود بیابد صاحب حقایق شود و از انبیاء علیهم السّلام محسوب شود. و از آنجا که تحلّی بحُلیۀ صفات ربوبی موقوف است بر تخلّی از رذایل و تخلّی از رذایل موقوف است بر کاهانیدن خودیّت و انانیّت و زکوة اشاره دارد به کاهانیدن خودیّت، پس صحیح است که گفته شود که کسی که زکوة ندهد به حسب صورت نماز او مقبول نیست و کسی که زکوة حقیقی ندهد یعنی از خودیت خود چیزی نکاهد نماز حقیقی او که تحلّی بحُلیۀ صفات الهی باشد صحیح نباشد زیرا که تحلی بحُلیۀ صفات الهی موقوف است بر طرح انانیّت چنانکه گفته شده:
چون تو بیرون شوی او اندر آید
پس سالک راه حق که گرفتار به کثرات و تحصیل مال دنیا به جهت معیشت است از این لطیفه که اخراج حقوق باشد غافل نباید باشد. و اما آن کس که گرفتار به کثرات نیست معاملۀ او با خدای او آسان است – چنانکه از آثار بزرگان است که آن کس که مبتلا به کثرات نیست معاملۀ او با خدا آسان است – و آن کس که مبتلا به کثرات است باید نیک مراقب باشد که دقیقهای از دقایق شرع انور را فرو گذاشت نکند.
پایان فصل چهارم
*واجب و امر فرموده خدایتعالی.
*وارد شده در سنت، جایز.
بازنویسی و ارسال: اشکان سنگری