Quantcast
Channel: هفت وادی
Viewing all articles
Browse latest Browse all 454

نسبت میان عالم دینی و عرفان

$
0
0
دکتر علی‌محمد صابریـ این مبحث که در دو قسمت تقدیم  می‌گردد٬ کوششی است برای بیان حقیقت علم و نسبت آن با عرفان و همچنین عالمان دینی و اینکه علم دین یک حقیقت لَدُنّی است و در مسیر تحقق آن عالم دینی دنبال کشف حقایق اشیاء است، ولذا دارای شرایط و مؤلفه‌هایی است که باید عالمان دینی در مسیر سلوک عرفانی، آنها را در درون خود تحقق بخشند. در این بحث به تزکیه و تهذیب نفس، مسأله تفکر و درد دین‌داری و طلب حقیقت٬ و همچنین بر مبنای دلایل نقلی (آیات و روایات) به تفاوت‌های علم بشری و علم الهی، عالم و عالم‌نما آنچنان که بایسته است،پرداخته شده است.

تعریف علم و شناخت
از نگاه معرفت‌شناسی، پیرامون علم و شناخت در تاریخ تفکر و تمدن سخنان زیادی رفته است، به طوری که با کاوش در این مسأله پنجره‌های خاصی از شناخت به گلستانی از معارف که هر کدام از اندیشمندان به لحاظ نگرشی شناخت‌شناسانه به این مطلب نگریسته‌اند، باز شده است؛ مثلاً یکی از پنجره‌ی علم کلام، دیگری از منظر فقه، سومی از نظر فلسفه و عرفان.

این تنها دلیل اختلاف و دیگرگونی در تعریف علم و شناخت نبوده است. مهمترین دلیل این موضوع، به سطح و درجه‌ی شناخت و عمق دریافت نوع انسان و افراد مختلف، و همچنين به ابزار شناختی که در این فرآیند به کار گرفته شده است، بازمی‌گردد.طبیعی است هرچه عمق نظرگاه یک محقق دردمند یا عارف و سالک و یا هر پژوهشگری در هر کدام از رشته‌های مورد تحقیق در باب علم بیشتر باشد، پهنای دید او وسیعتر و اشراف به اشکال و صور مختلف این موضوع کاملتر خواهد بود.

اگر به تعاریف علما و دانشمندان، عرفا و فلاسفه و حتی کتب مقدّس رجوع کنیم به چند شاخص اصلی در تعریف علم و شناخت برمی‌خوریم :
ابتدا آنکه علم و شناخت یک سیر یا جریانی است که از ساده‌ترین شکل آغاز و به تدریج با راهنمایی استاد و راه‌رفتگان و تلاش متعلم به اشکال پیچیده راه پیدا می‌کند.

دوم اینکه علم به معنای دانايی و آگاهی از موضوع مورد مطالعه و بررسی حقیقت آن از خصایصی است که باید همراه با نوعی اعتراف به جهل و نادانی باشد. چرا که جهل یا نادانی به صورت بسیط همیشه با انسان هست و او علم مطلق ندارد بلکه دانشش نسبی است، اما آن جهلی که خطرناک است جهل مرکب (عدم اعتراف به نادانی) می‌باشد.

سوم آنکه اگر یک محقق یا پژوهشگر چه در حوزه علم یا دین بتواند مسمای الفاظ و اسماء آنچه دانسته را در جهان عین (چه در درون یا برون خود) بازشناسی کند، آنگاه توانسته است از علم و دانايی به وادی معرفت و شناخت گام بردارد، لذا این موضوع را با مثالی تحت مداقه قرار می‌دهیم.

الف) علم یک فرآیند است. حضرت مولی العارفین علی (ع) می‌فرماید: «اول الدینه معرفته کبار» (جامع المقدمات ص ۴-۱) و در جایی دیگر می‌فرماید: «اول العلم معرفه الجبار» (همان ص ۸-۴) و بعد ادامه می‌دهند «و آخره تفویض الامر الیه»، یعنی اول دین یا معرفت الهی شناخت جبار است و نهایت آن واگذاری اختیار به او.

چند نکته در این حدیث موجود است که ما را به معرفت شناسی نزدیک می‌کند:
نخست آنکه دین همان معرفت است. یعنی بازشناسی مسمای اسامی و نشانه‌هایی که در جریان یادگیری آموخته‌ایم. پس دین به لحاظ معرفت‌شناسی تنها مناسک بدون معنا و به صورت باید و نباید که هیچ تغییری در شناخت یا حال فرد ایجاد نکند، محدود نمی‌شود. ولذا شیخ بهايی (ره) می‌فرماید:

علم رسمی سر به سر قیل است و قال
نه از آن کیفیتی حاصل نه حال
عـلـم نـبُـود غـیـر عـلـم عـاشـقـی                                       
مابـقی تـلبیـس ابلـیس شـقی                                              

پس دین معرفتی است که به عمل درآمده و به حال شناخته می‌شود. نظر از عمل در دین جدا نیست. فلسفه و کلام بخش نظری و به اصطلاح معرفتی صِرف (از راه جدل یا استدلال اصلی) می‌باشد. فقه که بخش صدور احکام شرعی و عملی دین (فروع دین) است، به حوزه عملی مربوط می‌گردد. آن بخش اصلی دین که نظر و عمل از هم جدا نیست و در یک سیر و سلوک الهی معرفت و عمل صالح به دست می‌آید، عرفان می‌باشد. علم دین یا علم عرفان هم از سنخ علم بشری نیست. همان گونه که پیامبر می‌فرمایند: علم به زیاد یادگیری و یاد دادن نیست، بلکه نوری است که خداوند در دل هر کسی که بخواهد، قرار می‌دهد.

دوم آنکه شناخت صفات خداوند و جبّاریت او نیاز به خضوع (فروتنی جسم) و خشوع (تعظیم روح) که مرحله ابتدايی و آغازین علم دین است، دارد. در قرآن هم داریم « اِنَّما یَخشی الله مِن عبادِه العلما» (قرآن مجيد)

سوم آنکه علم دین عبارت از همان معرفتی است که در نهایت به فعل تسلیم به حقیقت هستی می‌انجامد. مشاهده‌ی بی‌واسطه و مکاشفه یا شهود مستقیم می‌تواند ما را به دیدار جبّار نائل کند تا خود را به او واگذاریم.در این راه قلب یا دل که به مانند آینه است و در حال چرخش و دگرگونی و انقلاب درونی است، می‌تواند به ما کمک کند. اگر این قلب چنان صاف و لطیف باشد که انوار الهی بر آن بتابد، آنگاه با یقینی کامل عالم دینی به دیدار حق نائل می‌شود:

دل منوّر کــــــــن به انوار جلی                                             
چند باشی کاسه لیس بوعلی  (ديوان شيخ بهايی ص۲۰)

چهارم آنکه در علم دین وجود مربی الهی یا ولی مرشد واجب و لازم است.
در تمامی علوم یک استاد یا راهنما برای یادگیری لازم و ضروری است، از همین مطلب معلوم می‌شود که وجود مربی الهی یا اولیاء خداوند در هر دوره‌ای از زندگی بشر، از لوازم اساسی دین‌داری است.
عارفی که سه سفر (معنوی) از اسفار الهی را رفته باشد، موظّف است در سفر چهارم خلق مستعد هدایت را به سوی خداوند ارشاد کند. اساس اصلی دین همان معرفت یا عرفان است که بدون وجود مرشد ربّانی هدایت در آن ممکن نیست. در تأیید همین نکته خداوند می‌فرماید« وَ مَن یُضلِل فلن تَجِد لَه ولیاً مُرشداً (سوره کهف، آیه ۱۷)» یعنی گمراه کسی است که چنین ولیّ و مرشدی را نیافته باشد.

وقتی پیامبر به مکتب نرفته می‌فرماید« اَنا مدینه العلم و عَلیٌّ بابها»، پس بایسته است برای ورود به شهر علم پیامبر متوسّل به باب علم او یعنی ولایت علی (ع) شد.

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت                           
به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد
                                      
نیست بـر لـوح دلم جـز الف قـامـت یـار                                                        
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم         (ديوان حافظ)
 
اوصاف عالمان دينی

اول: عشق به تفکر: يكی از ويژگی‌های عالم دينی فکر کردن است و در واقع فکر برای او موضوعيت دارد. او در گلستان آيات الهی می‌گردد و با تذکر و تفکر درباره‌ی حقيقت آنها از اين گردش بهره قرائت می‌برد و به گرهگشايی فکری و دست‌يابی به انباء از مبداء به طريق کشف اسرار خلقت راه می‌پيمايد و همواره از خداوند می‌خواهد: اللهم ارنا الحقايق الاشياء: خدايا حقايق اشياء را به من نشان بده. (صحيفه سجاديه ص ۸۰-۶۰)

پيامبراکرم (ص) در حديثي می‌فرمايند: اينها بهترين امت من هستند و اينها صفت الهی رحيم را يافته‌اند و خداوند قبل از آنکه يک گناه نادان را ببخشد چهل گناه عالم را می‌بخشد و بدانيد که اين عالم رحيم روز قيامت می‌آيد و در نور خود که فاصله‌ی ميان مشرق و مغرب را چون ستاره‌های درخشان ‌روشن ‌کرده، راه می‌رود. (علم الحديث ص۴۵۱)

به‌نظر عالم، اين جهان، جهان صور است و صورت هم در مقام اظهار (ظاهر ساختن) معنی است، پس بايد يک تناسبی ميان آندو باشد، چرا که هر معنايی در هر صورتی ظاهر ‌نمی‌شود. صورت در مقابل معنا و حقيقت شیء آمده است. عالم دينی اهل تفکر است که می‌خواهد به معنا و حقيقت موجودات راهی پيدا کند و چون توفيق يافت، به جايی می‌رسد که بتواند آنها را در آينه عالَم خود به نمايش گذارد:

فکر آن باشد که بگشايد رهی   
راه آن باشد که پيش آيد شهی

(مثنوی معنوی، دفتر دوم، بيت ۳۲۰۸)

مقدمه‌ی اين فکر براي عالم دينی ذکر است. و تفکر عالمانه تفکری است کـه مسبـوق به اين تذکر است. پس عالم کسی است که اهل تذکر باشد. حال اين تذکر چيست؟ تذکر همان يادی است كه توجه ما را به اصل اشياء می‌برد که حقيقت يكتاست. قرآن كريم می‌فرمايد« الابذکرالله تطمئن القلوب. (قرآن مجيد)» قلب به هيچ وسيله‌ای آرام نمی‌گيرد مگر با ياد و تذکر خدا، و تفکر عالمانه حاصل اين تذکر است. پس عالم دينی کسی است كه دلش خالی و نيست شود از هر چيزی جز اين تذکر، تا که اين تذکر فکر او را به اهتزاز در آورد.مولانا می‌فرمايد:

ذکر آرد فـــــــــــــکر را در اهتزاز     
ذکر را خورشيد اين افسرده ساز
(مثنوی معنوی دفتر ششم بيت  ۱۴۷۶ )

پيامبر اکرم (ص) هم می‌فرمايد: «المتعبّد بغير فقه کالحمار في الطاحون» هرکس که بدون اين (تذكر و) تفکر و تفقه عبادت و بندگي کند مانند الاغ آسياست. (کتاب الحديث رهنمای انسانيّت، صفحه ۴۵۷)
و حديث امير مؤمنان علی (ع) در تأييد مطلب بالاست: «ليثيروا لهم دفائن العقول و ليحتجوا عليهم بالتبليغ» پيامبران آمدند که مردم را به شوراندن دفائن و گنجينه‌های عقول دعوت کنند نه به خفتن و خاموش کردن چراغ عقل. (نهج البلاغه، خطبه اول)

دوم: هجرت از فکر خود: از مشخصّه ديگر عالم دين مهاجر بودن آن است. يعنی فراتر رفتن و قانع نشدن به فکر خود، سرکشی به واديهای ديگر و نهراسيدن از افقهای جديد، به تعبير ديگر بيرون يا بالاتر از منزل پيشين ايستادن و در آن نظر کردن. گوهر معرفت او عبارتست از شرح صدر و تواضع و فروتنی، او به راز خلقت در اين عالم پی‌برده و در اين عالم در ميان اهــل غفلت زندگی می‌کند ولی از آنان نباشد و در صراط باريک مستقيمی حرکت می‌کند و نمی‌لغزد.

اينکه بوعلی می‌گفت: العارف هش بش بسام: عارف هميشه متبسم و بشاش است، برای همين است که او همه چيز را به گشاده‌رويی تحمل می‌کند چون به سِرّ قدر قادر واقف است.
عالم اگر غمی خورد، غم دوری است. غمی است محصول سنگينی اسرار، خونی است که از تاب جعد مشکين يار، يعنی تو بر توی عالم اسرار، در دلش می‌افتد، نه غم حقير کودکانه و لعبت‌بازانه. کسب شرح صدر بيش از همه چيز از آدمی مجاهدت (يعنی سختگيری با نفس) می‌طلبد که شفقت را نسبت به خود سلب و بر خلق می‌بخشد. برای همين است که پيامبر می‌فرمايد: «العالم و المتعلم شريكان في الخير و ساير الناس لاخير فيهم» فقط عالم و متعلم در کار خير شريکند و ساير مردم خيری ندارند.( كتاب الحديث، ص 455، حرف عين)

عالم چنين فضيلتی دارد که باز پيامبر (ص) می‌فرمايد: «فضل العالم علی غيره کفضل النبّی علی امتّه» فضيلت عالم چون فضيلت پيامبر بر امت اوست. (همان ص ۴۵۶ )
يا در جای ديگر عالمان دين را همان مشايخ و هاديان معرفی می‌نمايد و آنها را همانند انبياء می‌داند: المشايخ کالانبياء فی القومه: مشايخ مانند انبياء در ميان قومشان هستند. (كتاب الحديث ص ۴۵۴)

آري٬ اين عالمان دين كه حافظ‌وار می‌سرايند: «جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه» آگاه بر سرّ حقيقتند و  با آب عقل، آتش جهل کش می‌باشند.
من نلافم  وربلافم همچو آب      
نيست در آتش كشيم اضطراب
 (مثنوی، دفتر سوم بيت ۴۱۳۷)

آنها از يقين و گمان و ستايش و نکوهش بالاتر نشسته‌اند و عادلانه سر نفس ظلوم را بريده‌اند و غفلت‌شناسانه حرص و حسد و خيال و ... را ورای دين‌مداری ندانسته و بيرون از اين بازی ايستاده‌اند.

از گمان و از يقين بالاترم
وز ملالت بر نمي‌گردد سرم
ظالم از مظلوم آنکس پي برد
کو سر نفس ظلوم خود بُرد
زان جهان اندک ترشح مي‌رسد
تا نغرّد زين جهان حرص و حسد

(مثنوی دفاتر سوم و اول. ابيات ۴۱۲۶ و ۲۴۳۵ و دفتر اول بيت ۲۰۶۹ )

در‌ اينجا پيامبر هم می‌فرمايد: اين عالم مانند چراغ است. يا اينکه او خرد دارد و رستگار می‌شود. (علم الحديث صفحه ۱۹۴۵ ـ ۴۵۰)
بلی او غيرتمندانه بر گولان غول زده بانگ می‌زند و آموزگاران غضب و شهوت و حرص و حسد را تحذير می‌کند و سخاوت و نيکی را می‌گستراند. عالم دينی کيمياگرانه و صبورانه ترشرويی‌های خلق را به سرکه انگبين بدل کرده و از دعوت باز نايستد و رندانه در بند نام و آبرو نبود و خوشدلي را در ترک دنيا جسته و اذعان کرده که مسافران اين جهان، گرچه از بهشت آمده‌اند، اينک در چنبره‌ی تعلقات آن گرفتارند. او به ماهيت اين زندان جهنم صفت دنيای دنی پست پی برده و در عين شکايت از جدايی‌ها، راه وصال را مشتاقانه و مجاهدانه گشوده و به خيال انديشگان راه يقين را باز نمايد که هدايت هاديان الهی و پارسايان همين است.

هين روان کن ای امام المتقين
اين خيال انديشگان را تا يقين

ادامه دارد.......

Viewing all articles
Browse latest Browse all 454

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>