هفت وادی در راستای گفتمان با مشاهیر و محققین وادی عرفان و آشنایی بیشتر مخاطبین و علاقهمندان عرفان با صاحبان اندیشه. اقدام به برگزاری سلسله گفتمانهایی با اندیشمندانی که خود در وادی تصوف و عرفان صاحبنظر و یا تجربه هستند نموده است. تجربهی اولین گفتمان با جناب دکتر بیدآباد که مورد استقبال گستردهای قرار گرفت ما را برآن داشت که با جدیتی مضاعف باب گفتمان بیشتری را با دیگر اساتید این راه باز کنیم .اینبار در خدمت اندیشمندی دیگر از تبار عرفان هستیم٬ دکتر حشمتاللهریاضی استاد فلسفه و عرفان٬ نام آشنای دیگری از این کاروان حله است که دعوتمان را به گرمی پذیرفت و پاسخگوی سوالاتمان شد.
ایشان در تاريخ ۶/اسفند/۱۳۱۴ خورشيدی در روستای كهن آباد گرمسار متولد و در سال ۱۳۳۷ به داشكده الهيات(معقول ومنقول) راه یافته ودر رشته معقول يا فلسفه الهيات مشغول به تحصيل میگردد.ودرهمان سال نيز ازدواج نموده ودر سال ۱۳۴۰ موفق به اخذ ليسانس الهيات وليسانس روانشناسی تعليم وتربيت (دو ليسانس) گردیده و سرانجام در همان دانشكده درسال ۱۳۴۳ مفتخر به دريافت دكترا در رشته الهيات میگردد. ایشان تا به حال بيش از ۴۰ عنوان كتاب تاليف وترجمه نمودهاند.
جناب دکتر ریاضی اجازه بفرمایید بعنوان اولین سوال از آيات حسن و عشق آغاز كنيم، آيه خوانان حسن و عشق چه حرفی برای گفتن دارند، آيا در دنيای امروز، مي توانند بشارت بخش ِ آرامشي باشند كه خوف بنيادگرايي و برتری معنوي ِ گروه و امت خاصي را در پی نداشته باشد و پس زمينه و متن آن به وحدت همهی انسان ها از همه رنگ و همه دين و گروه، بیانجامد؟
جناب آقای بهرامی برادر ارجمند٬ پرسشهای دقیق شما را پاسخی برین باید و درست و مشروح که در این مختصر نگنجد٬ اما قطره بیانگر دریاست٬
چیست اندر کوزه کاندر بـــحر نیست
چیست اندر کوچه کاندر شهر نیست
تاليف كتاب آيات حسن و عشق از جمله كتابهای آغازين من است كه محققانه، سنتی و تا حدی بیجان نوشته شده و با شوق و ذوق و عشق و شوريدگی و جهانبينی كنونی من چندان همخوانی ندارد. اما پيامهای اصلی آن بسيار مهم است و آن اينكه :
*ـ سيری است گذرا با ديد مذهبی و ملی به مبانی تصوف و تاريخ آن تا قرن پنجم هجری كه جای نقد و نظر بسيار است، و روح شيعی آن هويدا است.
*ـ شرح احوال و آثار شيخ احمد غزالی كه از عرفا و اقطاب بسيار بزرگ تاريخ تصوف است و خود پيشرو تصوف عاشقانه میباشد ما را به منبع تصوف عاشقانهای كه از دل تصوف زاهدانه مكتب بغداد و عاشقانه و شوقانگيز مكتب خراسان ظهور يافته و خود مبنای كار عرفای پس از او چون عطار و مولانا و حافظ و شاهنعمت الله و ديگران گشته، حائز اهميت است.
*ـ قسمت اصلی آن كه شرح سوانح العشاق است، بهنحو كلاسيك و محققانه عشق را مبنای عرفان نظر قرار داده و عرفان عملی را ظهور عشق در مراتب مختلف دانسته تا جايی كه خدا را هم عشق دانسته و عاشق و معشوق را ظهور عشق میداند و فنای عاشق و معشوق را در عشق محض پايان سير عاشقانه میداند.
توضيح اينكه اگر اين كتاب بهصورت نثر امروزی جوانپسند در شكل ديالوگ ارائه شود بسی سودمند است كه میتواند تمام ماهيتهای اعتباری را كه موجب برتریها و اختلافهاست بزدايد و وحدت كلی انسانها موجب گردد تا همدلی عاشقانه همه مردمان پديد آيد.
جناب دکتر شما در نوشته ها و سخنرانیهای خود گرايش به تصوف و عرفان را از ويژگیهای روح ايرانی میدانيد و دامنهی آن را به ايران باستان هم میکشانيد، سپاسگزار میشويم، اگر در اين باره مختصری توضيح بفرماييد.
بررسی كيش و آيين ايرانيان از مهرپرستی آغازين تا شريعت مزدايی و آيين بهی زرتشتی و سير تحول آن در افكار مانی و مزدك و ظهور حكمت؟ و سيمرغی و خسروانی همگی بيانگر انديشههای مينوی و عرفانی است، با نگرش به اوستا و ساير كتب مذهبی و زندگینامهی فريدون و كیخسرو و سياوش، عرفان نظری و عملی ملاحظه میشود. شيخ اشراق نيز انديشههای اشراقی ايرانی را در آثار خود بهخوبی نمايان كرده است كه مراجعه به آنها بر ما ثابت میدارد كه عرفان و اشراق اسلامی دنبالهی همان عرفان باستان و حكمت خسروانی كهن ايرانی است. پيشروان آن هم ايرانيان٬ خاصه خراسانيان بودهاند.
شاهنامه، مثنوی معنوی، آثار عطار، خمسهی نظامی و... آثاری هستند كه شما در بازنويسی شان كوشيده ايد، چه ضرورتی برای اين كار يافته ايد؟
شاهنامه، مثنوی معنوی، خمسهنظامی و آثار عطار از منابع اصلی شناخت فرهنگ و حكمت و عرفان ايرانی است. فردوسی در شاهنامه روح دلاوری، پارسايی و فرهيختگی و هويت برين و پيشتاز ايرانی را بهنحو بسيار شايسته بيان میكند٬ نظامی در پنج گنج خود بزمهای والای ايرانی، عشق و شيفتگی همراه با عفت و فرزانگی كه ويژهی ايرانيان است را نشان داده. شيخ عطار عرفان ايرانی را با مايههای عرفان اسلامی بههم آميخته و از آن معجون شگفتآوری آفريده است. بهويژه در منطقالطير حكمت سيمرغی ايرانی كه بيانگر انسان كامل برين جايگاه است و سير كماليه طالبان به رسيدن به آن كمال مطلوب كه انسان كامل است را بيان داشته و همان دستمايه مولانا در پردازش مثنوی معنوی بوده است اما مثنوی كتابی است فراگير در معرفت و عشق و شور و شيدايی كه جامع تمام انديشههای متعالی ايرانی و اسلامی تا قرن هفتم هجری (سيزدهم ميلادی) بوده و چون به همهی جوانب فكری و قلبی و روحی انسان نظر داشته، تا انسان باقی است آن نيز پيامبخش و راهگشاست و مشعل فروزان انديشههای همهی دوران است. در يك كلام مثنوی يعنی همهی كتب عرفانی و حكمت و انديشه در همه زمانها.
ایشان در تاريخ ۶/اسفند/۱۳۱۴ خورشيدی در روستای كهن آباد گرمسار متولد و در سال ۱۳۳۷ به داشكده الهيات(معقول ومنقول) راه یافته ودر رشته معقول يا فلسفه الهيات مشغول به تحصيل میگردد.ودرهمان سال نيز ازدواج نموده ودر سال ۱۳۴۰ موفق به اخذ ليسانس الهيات وليسانس روانشناسی تعليم وتربيت (دو ليسانس) گردیده و سرانجام در همان دانشكده درسال ۱۳۴۳ مفتخر به دريافت دكترا در رشته الهيات میگردد. ایشان تا به حال بيش از ۴۰ عنوان كتاب تاليف وترجمه نمودهاند.
جناب دکتر ریاضی اجازه بفرمایید بعنوان اولین سوال از آيات حسن و عشق آغاز كنيم، آيه خوانان حسن و عشق چه حرفی برای گفتن دارند، آيا در دنيای امروز، مي توانند بشارت بخش ِ آرامشي باشند كه خوف بنيادگرايي و برتری معنوي ِ گروه و امت خاصي را در پی نداشته باشد و پس زمينه و متن آن به وحدت همهی انسان ها از همه رنگ و همه دين و گروه، بیانجامد؟
جناب آقای بهرامی برادر ارجمند٬ پرسشهای دقیق شما را پاسخی برین باید و درست و مشروح که در این مختصر نگنجد٬ اما قطره بیانگر دریاست٬
چیست اندر کوزه کاندر بـــحر نیست
چیست اندر کوچه کاندر شهر نیست
تاليف كتاب آيات حسن و عشق از جمله كتابهای آغازين من است كه محققانه، سنتی و تا حدی بیجان نوشته شده و با شوق و ذوق و عشق و شوريدگی و جهانبينی كنونی من چندان همخوانی ندارد. اما پيامهای اصلی آن بسيار مهم است و آن اينكه :
*ـ سيری است گذرا با ديد مذهبی و ملی به مبانی تصوف و تاريخ آن تا قرن پنجم هجری كه جای نقد و نظر بسيار است، و روح شيعی آن هويدا است.
*ـ شرح احوال و آثار شيخ احمد غزالی كه از عرفا و اقطاب بسيار بزرگ تاريخ تصوف است و خود پيشرو تصوف عاشقانه میباشد ما را به منبع تصوف عاشقانهای كه از دل تصوف زاهدانه مكتب بغداد و عاشقانه و شوقانگيز مكتب خراسان ظهور يافته و خود مبنای كار عرفای پس از او چون عطار و مولانا و حافظ و شاهنعمت الله و ديگران گشته، حائز اهميت است.
*ـ قسمت اصلی آن كه شرح سوانح العشاق است، بهنحو كلاسيك و محققانه عشق را مبنای عرفان نظر قرار داده و عرفان عملی را ظهور عشق در مراتب مختلف دانسته تا جايی كه خدا را هم عشق دانسته و عاشق و معشوق را ظهور عشق میداند و فنای عاشق و معشوق را در عشق محض پايان سير عاشقانه میداند.
توضيح اينكه اگر اين كتاب بهصورت نثر امروزی جوانپسند در شكل ديالوگ ارائه شود بسی سودمند است كه میتواند تمام ماهيتهای اعتباری را كه موجب برتریها و اختلافهاست بزدايد و وحدت كلی انسانها موجب گردد تا همدلی عاشقانه همه مردمان پديد آيد.
جناب دکتر شما در نوشته ها و سخنرانیهای خود گرايش به تصوف و عرفان را از ويژگیهای روح ايرانی میدانيد و دامنهی آن را به ايران باستان هم میکشانيد، سپاسگزار میشويم، اگر در اين باره مختصری توضيح بفرماييد.
بررسی كيش و آيين ايرانيان از مهرپرستی آغازين تا شريعت مزدايی و آيين بهی زرتشتی و سير تحول آن در افكار مانی و مزدك و ظهور حكمت؟ و سيمرغی و خسروانی همگی بيانگر انديشههای مينوی و عرفانی است، با نگرش به اوستا و ساير كتب مذهبی و زندگینامهی فريدون و كیخسرو و سياوش، عرفان نظری و عملی ملاحظه میشود. شيخ اشراق نيز انديشههای اشراقی ايرانی را در آثار خود بهخوبی نمايان كرده است كه مراجعه به آنها بر ما ثابت میدارد كه عرفان و اشراق اسلامی دنبالهی همان عرفان باستان و حكمت خسروانی كهن ايرانی است. پيشروان آن هم ايرانيان٬ خاصه خراسانيان بودهاند.
شاهنامه، مثنوی معنوی، آثار عطار، خمسهی نظامی و... آثاری هستند كه شما در بازنويسی شان كوشيده ايد، چه ضرورتی برای اين كار يافته ايد؟
شاهنامه، مثنوی معنوی، خمسهنظامی و آثار عطار از منابع اصلی شناخت فرهنگ و حكمت و عرفان ايرانی است. فردوسی در شاهنامه روح دلاوری، پارسايی و فرهيختگی و هويت برين و پيشتاز ايرانی را بهنحو بسيار شايسته بيان میكند٬ نظامی در پنج گنج خود بزمهای والای ايرانی، عشق و شيفتگی همراه با عفت و فرزانگی كه ويژهی ايرانيان است را نشان داده. شيخ عطار عرفان ايرانی را با مايههای عرفان اسلامی بههم آميخته و از آن معجون شگفتآوری آفريده است. بهويژه در منطقالطير حكمت سيمرغی ايرانی كه بيانگر انسان كامل برين جايگاه است و سير كماليه طالبان به رسيدن به آن كمال مطلوب كه انسان كامل است را بيان داشته و همان دستمايه مولانا در پردازش مثنوی معنوی بوده است اما مثنوی كتابی است فراگير در معرفت و عشق و شور و شيدايی كه جامع تمام انديشههای متعالی ايرانی و اسلامی تا قرن هفتم هجری (سيزدهم ميلادی) بوده و چون به همهی جوانب فكری و قلبی و روحی انسان نظر داشته، تا انسان باقی است آن نيز پيامبخش و راهگشاست و مشعل فروزان انديشههای همهی دوران است. در يك كلام مثنوی يعنی همهی كتب عرفانی و حكمت و انديشه در همه زمانها.
آیا به نظر شما هنوز دفاعيات كليله و دمنه گمراه كننده است و هنوز ماجرای شنبزه كشش و پيامی دارد؟
كليله و دمنه از آن آثار سمبليك كلاسيك هندی ايرانی مبتنی بر اخلاق سنتی عملی دو ملت است كه میتواند در زمان حال نيز راهشگا باشد. به شرطی كه با متد امروزی و سادهتر بهصورت نمايشی اجرا شود.
كليله و دمنه از آن آثار سمبليك كلاسيك هندی ايرانی مبتنی بر اخلاق سنتی عملی دو ملت است كه میتواند در زمان حال نيز راهشگا باشد. به شرطی كه با متد امروزی و سادهتر بهصورت نمايشی اجرا شود.
آموزه های صوفيانه و کلام عارفانه، چقدر میتواند در زندگی امروزین نسل جوان ايرانی اثر مثبت و اميد آفرينی داشته باشد؟
عرفان نظری تنها میتواند قله انديشههای انسانی و نهايت سير كمال او را نشان دهد. اما عرفان عملی كه در اسلام تصوف نام دارد، تنها راه كاربردی آن است. و آن هم با گفتار حاصل نمیشود، بلكه گفتهها و نوشتهها تنها انگيزه ايجاد میكند و شوق را بر میانگيزد و انوار درخشان حقايق را نشان میدهد. از اين رو بدون وجود پيران طريقت و اتصال روحانی به اين انسانهای راهرفته و آزاد شده از قيد تعلقات و نورخواران حقايقگستر، كاري از پيش نمیرود. پس لازم است كه نخست قلهی كمال انسانی را كه غايت سير تكامل انسان است بدو نشان دهيم و بگوييم :
رسد آدمی به جايی كه به جز خدا نداند
بنگر كه تا چه حد است مقام آدميــــــت
و سپس جوانان را ياری بخشيم كه خويشتن خويش را كه منبع و گنجينهی حقيقت و معرفت و عشق و حركت است را بشناسند و با نفس مسيحايی پيران خوديافتهی خدا كردار آن صفات و استعدادهای نهفته را بيدار سازند و به جريان اندازند تا چون رودی خروشان با شور و شوق و عشق و شيفتگی خود را به دريای وحدت كلی كه صلح و آرامش و روشنايی و عدل كلی است برسانند و خود خورشيد شوند و نوربخش گردند. و در يك كلام بدانان گويند : فراتر و پايندهتر از عشق زمينی، عشق روحانی و معنوی و مينوی است.
عشقها كاندر پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود
عرفان نظری تنها میتواند قله انديشههای انسانی و نهايت سير كمال او را نشان دهد. اما عرفان عملی كه در اسلام تصوف نام دارد، تنها راه كاربردی آن است. و آن هم با گفتار حاصل نمیشود، بلكه گفتهها و نوشتهها تنها انگيزه ايجاد میكند و شوق را بر میانگيزد و انوار درخشان حقايق را نشان میدهد. از اين رو بدون وجود پيران طريقت و اتصال روحانی به اين انسانهای راهرفته و آزاد شده از قيد تعلقات و نورخواران حقايقگستر، كاري از پيش نمیرود. پس لازم است كه نخست قلهی كمال انسانی را كه غايت سير تكامل انسان است بدو نشان دهيم و بگوييم :
رسد آدمی به جايی كه به جز خدا نداند
بنگر كه تا چه حد است مقام آدميــــــت
و سپس جوانان را ياری بخشيم كه خويشتن خويش را كه منبع و گنجينهی حقيقت و معرفت و عشق و حركت است را بشناسند و با نفس مسيحايی پيران خوديافتهی خدا كردار آن صفات و استعدادهای نهفته را بيدار سازند و به جريان اندازند تا چون رودی خروشان با شور و شوق و عشق و شيفتگی خود را به دريای وحدت كلی كه صلح و آرامش و روشنايی و عدل كلی است برسانند و خود خورشيد شوند و نوربخش گردند. و در يك كلام بدانان گويند : فراتر و پايندهتر از عشق زمينی، عشق روحانی و معنوی و مينوی است.
عشقها كاندر پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود
به نظرحضرتعالی به عنوان یک محقق و اندیشمند چرا در آثار و نوشتارهای محققیقن و اندیشمندان غربی نشان و اثری از تصوف و عرفان ایران بعد از دوران قاجار یافت نمیشود؟ آیا کلام و مفاهیم عرفانی نفوذ و اثرش را در دنیای غرب از دست داده؟ و یا مستشرقین غربی قادر به رصد ادامه حیات تصوف بعد از دوران قاجاریه در ایران نبودهاند؟
عرفان در دوران معاصر از زمان قاجار تا كنون دنبالهی عرفان كلاسيك ايرانی است و نكتههای تازه به ندرت دارد. لذا توجه به عرفان كلاسيك و تحول كامل آن تا قرن هشتم خود بيانگر تمام جنبههای عرفان و تصوف میباشد و نيازی چندان به عصر قاجار تا كنون نيست. دوم اينكه منابع اين دوره كمتر در اختيار محققان قرار گرفته. سوم آميختگي تصوف با فرهنگ اسلامي شيعي آنچنان لايههای محكمی به دور آن كشيده كه دريافت مغز از پوسته را مشكل ساخته و در يك كلمه عرفان و تصوف آزاد را در بندی محكم محصور ساخته است، از آن گذشته توسعه ارزشهای نوين و كاذب مجال توجه به معيارهای ارزشی گذشته را كمرنگ قرار داده است. نفوذ عقلانيت و علمگرايی غربی و افكار سوسياليستی و نهيليستی و لائيك نيز مزيد بر علت بوده است.
عرفان در دوران معاصر از زمان قاجار تا كنون دنبالهی عرفان كلاسيك ايرانی است و نكتههای تازه به ندرت دارد. لذا توجه به عرفان كلاسيك و تحول كامل آن تا قرن هشتم خود بيانگر تمام جنبههای عرفان و تصوف میباشد و نيازی چندان به عصر قاجار تا كنون نيست. دوم اينكه منابع اين دوره كمتر در اختيار محققان قرار گرفته. سوم آميختگي تصوف با فرهنگ اسلامي شيعي آنچنان لايههای محكمی به دور آن كشيده كه دريافت مغز از پوسته را مشكل ساخته و در يك كلمه عرفان و تصوف آزاد را در بندی محكم محصور ساخته است، از آن گذشته توسعه ارزشهای نوين و كاذب مجال توجه به معيارهای ارزشی گذشته را كمرنگ قرار داده است. نفوذ عقلانيت و علمگرايی غربی و افكار سوسياليستی و نهيليستی و لائيك نيز مزيد بر علت بوده است.
آیا نسبتی بين فتوّت نامه ها و ولايت نامه های صوفيانه وجود دارد؟ تشابهات و تفاوتهای ولايت صوفيانه با ولايت فقيهانه از منظر حضرتعالی در چیست؟
فتوت نامهها ناظر به كردار اخلاقی جوانمردانه، شجاعانه، مردمی و خداپسندانه است كه در زمانی اوج دارد كه استبداد و ديكتاتوری اصحاب زر و زور و تزوير بیرحمانه بر جان و مال مردم تجاوز میكند كه رادمردانی خوديافته و خدا خواه و مردم دوست با تشكيل جمعيتهای بشری به تقويت ذهن و روان و روح خود میپردازند و با اسلحه خُلق نيكو و توانايی بدنی و شجاعت ستمگران را به مبارزه میطلبند و شرّ آنان را كم میكنند.
اما ولايتنامهها مربوط به ولايتاند كه از اصول و جوهرهی عرفان است و در حكم حيات و زنده بودن درخت زندگی روحانی است و در همهی زمانها و مكانها بايد حضور داشته باشد و در وجود سالكان جاری باشد تا لطيفهی ايمانی كه بهمنزلهی آب و غذای درخت زندگانی است بدان برساند. و آن ربطی به ولايت فقيه ندارد، چه فقيه تنها وظيفهاش استنباط احكام است و پاسداری از احكام است كه آن فرعيت دين میباشد و ربطی به سير معنوی و روحانی ندارد.
فتوت نامهها ناظر به كردار اخلاقی جوانمردانه، شجاعانه، مردمی و خداپسندانه است كه در زمانی اوج دارد كه استبداد و ديكتاتوری اصحاب زر و زور و تزوير بیرحمانه بر جان و مال مردم تجاوز میكند كه رادمردانی خوديافته و خدا خواه و مردم دوست با تشكيل جمعيتهای بشری به تقويت ذهن و روان و روح خود میپردازند و با اسلحه خُلق نيكو و توانايی بدنی و شجاعت ستمگران را به مبارزه میطلبند و شرّ آنان را كم میكنند.
اما ولايتنامهها مربوط به ولايتاند كه از اصول و جوهرهی عرفان است و در حكم حيات و زنده بودن درخت زندگی روحانی است و در همهی زمانها و مكانها بايد حضور داشته باشد و در وجود سالكان جاری باشد تا لطيفهی ايمانی كه بهمنزلهی آب و غذای درخت زندگانی است بدان برساند. و آن ربطی به ولايت فقيه ندارد، چه فقيه تنها وظيفهاش استنباط احكام است و پاسداری از احكام است كه آن فرعيت دين میباشد و ربطی به سير معنوی و روحانی ندارد.
بیترديد، خطرات و خاطراتتان در ترجمهی تفسيرشريف بيان السعاده، شنيدنی است، يادی از آن ايام، برای مخاطبان " هفت وادی" نيز، مسرت بخش است، استاد آن روزها را چگونه میگذراندند؟ سپاسگزار میشويم از خاطره های این دوران سخنی با ما بگوييد؟ و نيز وعده ميگيريم، در گفت و گويی مفصل در باره اين تفسير مصدع اوقات تان شويم.
ترجمه تفسير بيان السعاده سحرگاهی به قلبم الهام شد، سپس با حاج محمدآقا رضاخانی دوست ديرينه خود در ميان گذاشتم، آن مرحوم فرمودند : نامهای به حضرت آقای رضا علیشاه بنويسيم و اجازه ترجمه گيريم. نامه را نوشتيم و عرضه داشتيم، حضرت پير فرمودند: مقدمهی تفسير و هفت سورهی كوچك را من در رهنمای سعادت آوردهام، اكنون وقت و مجال ادامه آن را ندارم شما به ترجمه پردازيد و سپس آن را در اختيار آقايان دانشور علوی، دكتر ؟ ، و دكتر تابنده قرار دهيد تا نظر دهند و سپس به پيش من آوريد كه من هم ببينم و ما چنانكه فرموده بودند عمل كرديم، تا اينكه دانشور علوی و دكتر ؟ درگذشتند و تنها جناب آقای دكتر نورعلی تابنده (مجذوب علي شاه) باقی ماندند كه ترجمه را میديد و اصلاح میفرمود. نكته جالب اين بود كه بسياری از معانی مشكل آن را خداوند تعالی يا خداوندگار بر دل ما میافكند. تا اينكه ترجمهای كه از سال ۱۳۶۵ شروع شده بود در سال ۱۳۷۷ تمام شد و در چهارده مجلد به اهتمام مرحوم رضاخانی به چاپ رسيد. در حين اجرا از فيوضات سه قطب (رضا علیشاه، محبوب علیشاه، مجذوبعلیشاه) بهرهها داشتيم كه سخن بسيار است و مجالی نيست.
ترجمه تفسير بيان السعاده سحرگاهی به قلبم الهام شد، سپس با حاج محمدآقا رضاخانی دوست ديرينه خود در ميان گذاشتم، آن مرحوم فرمودند : نامهای به حضرت آقای رضا علیشاه بنويسيم و اجازه ترجمه گيريم. نامه را نوشتيم و عرضه داشتيم، حضرت پير فرمودند: مقدمهی تفسير و هفت سورهی كوچك را من در رهنمای سعادت آوردهام، اكنون وقت و مجال ادامه آن را ندارم شما به ترجمه پردازيد و سپس آن را در اختيار آقايان دانشور علوی، دكتر ؟ ، و دكتر تابنده قرار دهيد تا نظر دهند و سپس به پيش من آوريد كه من هم ببينم و ما چنانكه فرموده بودند عمل كرديم، تا اينكه دانشور علوی و دكتر ؟ درگذشتند و تنها جناب آقای دكتر نورعلی تابنده (مجذوب علي شاه) باقی ماندند كه ترجمه را میديد و اصلاح میفرمود. نكته جالب اين بود كه بسياری از معانی مشكل آن را خداوند تعالی يا خداوندگار بر دل ما میافكند. تا اينكه ترجمهای كه از سال ۱۳۶۵ شروع شده بود در سال ۱۳۷۷ تمام شد و در چهارده مجلد به اهتمام مرحوم رضاخانی به چاپ رسيد. در حين اجرا از فيوضات سه قطب (رضا علیشاه، محبوب علیشاه، مجذوبعلیشاه) بهرهها داشتيم كه سخن بسيار است و مجالی نيست.
همين جا، مناسب میدانيم، دربارهی ويژگیهای تفسير "سرالاسرار" بپرسيم اين اثر چه تفاوتی با آثار مشابه اش دارد؟
تفسير سرّ الاسرار را اين فقير پس از اتمام بيان السعاده و با الهام و استناد بدان آغاز كردم. در اين تفسير سعی شد تا با توجه به كليه تفاسير عرفانی از جمله كشف الاسرار، تفسير القرآن منسوب به محیالدينابن عربی كه در واقع تاويلات عبدالرزاق كاشانی است، تفسير روح البيان، صافی، گازر، مجمع البيان، تفسير بعضی آيات در مثنوی، در تمهيدات، در آثار عطار و جامی و روزبهان و غيره استفاده شود و در واقع تاليفی از مجموعهی تفاسير عرفانی است. جلد اول چاپ شد و بقيه بهعلت فوت شدن آقای رضاخانی و عدم دسترسی به تايپيست از رده خارج شد. اميد است كه بتوانم از نو به تاليف بقيه كه در ۴ جلد است بپردازم.
مخاطب شما سال ها، در دبيرستان و دانشگاه، جوانان بوده اند، مشكلات آنان را در دوره كنونی چه میدانيد؟ بگذاريد پرسش را به گونه ای ديگر طرح كنيم، برخی از مشكلی سخن میگويند كه جوانان اند و برخی از مشكلاتی روياروی جوانان سخن میگويند، شما اوضاع را چگونه میبينيد؟ معضل جوانان اند يا آن چه روياروی جوانان امروزی است؟
چون مفصل است به بعد تحت مقاله ای جدا مینويسم.
يك استاد الاهيات و عرفان كه پایبندی به آموزه های تصوّف هم دارد، روزهايش را چگونه میگذراند؟ شما بر روزمَرِگی و ملال يكنواختی زندگی چگونه چيره میشوید؟ به آنانی كه میخواهند ديگرگونه زندگی كنند، چه توصيهی میفرمایید؟
درون من پر از انرژی، شادی، عشق، شوق و ذوق و اميد و نشاط است و آن نتيجهی سحرخيزی و مناجات سحرگاهی، رفتن به طبيعت و وحدت وجودی و روحی به آسمان و زمين و آسمانيان و زمينيان است. مسلماً هر لحظهام نو، زيبا، آگاهیفزا، هدفمند و شورمند است و هر نفسم نو میباشد.
هر نفس نو میشود دنيا و ما
بیخبر زين نو شدن انــدر بقا
من تصور زيبای خدای زيبا، مولای زيبا و عشقآفرين، محبوب و معشوق را همواره در قلب و جانم متصور میسازم و به شوق میآيم و سپس به آيات آفاقی و انفسی و نوشتاری (قرآن) نظر میافكنم. گاه چنان مست میشوم كه مدتها به دور خود میچرخم و میرقصم و پای میكوبم.
تفسير سرّ الاسرار را اين فقير پس از اتمام بيان السعاده و با الهام و استناد بدان آغاز كردم. در اين تفسير سعی شد تا با توجه به كليه تفاسير عرفانی از جمله كشف الاسرار، تفسير القرآن منسوب به محیالدينابن عربی كه در واقع تاويلات عبدالرزاق كاشانی است، تفسير روح البيان، صافی، گازر، مجمع البيان، تفسير بعضی آيات در مثنوی، در تمهيدات، در آثار عطار و جامی و روزبهان و غيره استفاده شود و در واقع تاليفی از مجموعهی تفاسير عرفانی است. جلد اول چاپ شد و بقيه بهعلت فوت شدن آقای رضاخانی و عدم دسترسی به تايپيست از رده خارج شد. اميد است كه بتوانم از نو به تاليف بقيه كه در ۴ جلد است بپردازم.
مخاطب شما سال ها، در دبيرستان و دانشگاه، جوانان بوده اند، مشكلات آنان را در دوره كنونی چه میدانيد؟ بگذاريد پرسش را به گونه ای ديگر طرح كنيم، برخی از مشكلی سخن میگويند كه جوانان اند و برخی از مشكلاتی روياروی جوانان سخن میگويند، شما اوضاع را چگونه میبينيد؟ معضل جوانان اند يا آن چه روياروی جوانان امروزی است؟
چون مفصل است به بعد تحت مقاله ای جدا مینويسم.
يك استاد الاهيات و عرفان كه پایبندی به آموزه های تصوّف هم دارد، روزهايش را چگونه میگذراند؟ شما بر روزمَرِگی و ملال يكنواختی زندگی چگونه چيره میشوید؟ به آنانی كه میخواهند ديگرگونه زندگی كنند، چه توصيهی میفرمایید؟
درون من پر از انرژی، شادی، عشق، شوق و ذوق و اميد و نشاط است و آن نتيجهی سحرخيزی و مناجات سحرگاهی، رفتن به طبيعت و وحدت وجودی و روحی به آسمان و زمين و آسمانيان و زمينيان است. مسلماً هر لحظهام نو، زيبا، آگاهیفزا، هدفمند و شورمند است و هر نفسم نو میباشد.
هر نفس نو میشود دنيا و ما
بیخبر زين نو شدن انــدر بقا
من تصور زيبای خدای زيبا، مولای زيبا و عشقآفرين، محبوب و معشوق را همواره در قلب و جانم متصور میسازم و به شوق میآيم و سپس به آيات آفاقی و انفسی و نوشتاری (قرآن) نظر میافكنم. گاه چنان مست میشوم كه مدتها به دور خود میچرخم و میرقصم و پای میكوبم.
جناب دکتر ریاضی٬ عرفان و تصوف در دنيای مدرن، با چالشی جدی رو به روست؛ در اين چالش ، ديگر شريعتمداران بنيادگرا نيستند كه صوفيان را به پرسش گرفته اند، از سويی عرفان های نوين، با نماد ها و آموزه هايی كه براي جوامع مدرن به ويژه جوانان جذابيّت دارد و البته برای طبقات مختلف جامعه نیز، جذابيت هايی پديد آورده، هر چند آزمون سده ها را پشت سر نگذاشته، امّا به نظر می رسد خيلی جدّی است و نظر منتقدانه هم به عرفان سنتی دارد. آيا اين پديده را رخدادی اصيل میدانيد يا خير؟ تحليل شما چيست؟
پاسخ اين پرسش طولانی است، در مقالهای خواهم آورد.
پاسخ اين پرسش طولانی است، در مقالهای خواهم آورد.
اين همه سلسله و شاخه ها و نحله های صوفيانه را ، كه در دورهی كنونی هم حيات دارند، و از صلح كُل و وحدت عالم انسانی سخن میگويند، امّا خود مكتب هايی جداگانه گشوده اند، چگونه ارزیابی میفرمایید؟
بنده بر اين عقيدهام كه :
شاخ گل هرجا كه میرويد گـــل است
خمّ می هرجا كه میجوشد مل است
بهجای اينكه بر تاريكی لعنت كنيد شمعی بيفروزيد، هركس تواند ولو يك شمع روشن كند كاری كرده است و بايد با او راه آمد و ياريش كرد.
ای سليمان در ميـــــــان زاغ و باز
حلم حق شو با همه مرغان بساز
هركسی را اصـــــطلاحي دادهام
هركسی را سيرتی بنــــــهادهام
اما در اين ميان چراغ از شمع، ستاره از چراغ، ماه از ستاره، و خورشيد از همهی آنها برتر است. چون تابندگی آن گيتیگستر است. ما در دنيايی نيستيم كه حق را منحصر در يك فرد، يك دين، يك مسلك يا يك طريق بدانيم و معتقديم “الطرق الی الله بعدد نفوس الخلايق (انفاس الخلايق)” راههای بهسوی خدا به تعداد آدميان (يا به تعداد نفسها) است.
صالح و طالح متاع خويش نمودند
تا چه قبول افتد و چه در نــظر آيد
و معتقدم كه
كاملی گر خاك گيـــرد زر شود
ناقص ار زر گيرد خاكستر شود
پس “دست را بسپار اندر دست پير” پير كامل و اكمل و آن را دل پاك و صاف میفهمد و نتيجهاش در كردار خالصانه و سير تا مبداء اعلی معلوم میدارد. اما دو اصل “نصّ” و “اثر” را همواره بايد در نظر داشت.
ضمن تشکر نظر حضرتعالی در خصوص شکل و نوع و نحوه فعالیت سایت هفت وادی چیست؟ آیا انجام اینگونه مصاحبهها با اندیشمندان و صاحبان رای از طرف سايت " هفت وادی" را مفید ارزیابی میفرمایید؟ و کلام آخر آنکه توصيهی تان برای گردانندهی اين پايگاه اينترنتی چيست؟
من تازه با اين سايت آشنا شدهام ولی با توجه به پرسشها معلوم میدارد اين سايت معرفت اصولی كاربردی را خواهان است و با عشق و علاقه كار خود را آغاز كرده و از منبع فيوضات معنوی برخوردار است. بهتر است با جوانان علاقمند و حتا مخالف هم مصاحبه شود تا با جمع نظريات نتيج مطلوب حاصل شود و از جزميّت و يكسو نگری كاسته شود.
بنده بر اين عقيدهام كه :
شاخ گل هرجا كه میرويد گـــل است
خمّ می هرجا كه میجوشد مل است
بهجای اينكه بر تاريكی لعنت كنيد شمعی بيفروزيد، هركس تواند ولو يك شمع روشن كند كاری كرده است و بايد با او راه آمد و ياريش كرد.
ای سليمان در ميـــــــان زاغ و باز
حلم حق شو با همه مرغان بساز
هركسی را اصـــــطلاحي دادهام
هركسی را سيرتی بنــــــهادهام
اما در اين ميان چراغ از شمع، ستاره از چراغ، ماه از ستاره، و خورشيد از همهی آنها برتر است. چون تابندگی آن گيتیگستر است. ما در دنيايی نيستيم كه حق را منحصر در يك فرد، يك دين، يك مسلك يا يك طريق بدانيم و معتقديم “الطرق الی الله بعدد نفوس الخلايق (انفاس الخلايق)” راههای بهسوی خدا به تعداد آدميان (يا به تعداد نفسها) است.
صالح و طالح متاع خويش نمودند
تا چه قبول افتد و چه در نــظر آيد
و معتقدم كه
كاملی گر خاك گيـــرد زر شود
ناقص ار زر گيرد خاكستر شود
پس “دست را بسپار اندر دست پير” پير كامل و اكمل و آن را دل پاك و صاف میفهمد و نتيجهاش در كردار خالصانه و سير تا مبداء اعلی معلوم میدارد. اما دو اصل “نصّ” و “اثر” را همواره بايد در نظر داشت.
ضمن تشکر نظر حضرتعالی در خصوص شکل و نوع و نحوه فعالیت سایت هفت وادی چیست؟ آیا انجام اینگونه مصاحبهها با اندیشمندان و صاحبان رای از طرف سايت " هفت وادی" را مفید ارزیابی میفرمایید؟ و کلام آخر آنکه توصيهی تان برای گردانندهی اين پايگاه اينترنتی چيست؟
من تازه با اين سايت آشنا شدهام ولی با توجه به پرسشها معلوم میدارد اين سايت معرفت اصولی كاربردی را خواهان است و با عشق و علاقه كار خود را آغاز كرده و از منبع فيوضات معنوی برخوردار است. بهتر است با جوانان علاقمند و حتا مخالف هم مصاحبه شود تا با جمع نظريات نتيج مطلوب حاصل شود و از جزميّت و يكسو نگری كاسته شود.