
با پدر به مسجد رفتم رسول را ديدم با ايشان نشسته سلام كردم جواب دادند و هر يك مرا بنواختند و چون بنشستم رسول (ص) فرمود كه امروز شيخ سعدالدين حموی از تو حكايت می كرد و خاطرش نگران و متعلق حال تو مي بود حكايت آن بود كه می گفت
كه معانی كه من در چهارصد پاره كتاب جمع كردهام عزيز آن جمله را در ده رساله جمع كرده و هر چند كه من در اخفا و پوشيدن سعی كردهام او در اظهار كشيده انديشه می كنم كه مبادا از اين رهگذر ناجنسی آزاری باو برساند.
آنگاه رسول (ص) فرمود كه چون شيخ اين حكايت بگذارد من با شيخ بگفتم كه ای شيخ تو خاطر آسوده دار كه عزيز در عصمت خداست و با آنكه چنين است برويم و عزيز را بگوييم تا اين كتاب را بی اجازه ما اظهار نكند. اكنون با تو می گوييم كه تا از هجرت من هفتصد سال نگذرد اين كتاب را در ميان خلق ظاهر مگردان و چون هفتصد سال بگذرد در اغلب مدارس غالباً اوقات طلاب علم در طلب اين كتاب بگذرد و معنی اين كتاب را بحث كنند.
گفتم يا رسول الله بعضی ازين كتاب را نوشتهاند و بهر طرفی برده رسول فرمود كه آنچه خود رفته رفته باقی را اظهار مكن
بدانكه از رسول صلی الله عليه و آله سؤال كردم كه يا رسول الله عصمت چيست و معصوم كيست؟ رسول فرمود كه عصمت امانست از خود هر كه دست و زبان خود رادر فرمان خود آورد و از ايشان ايمن شد چنانكه من بعد بواسطه ايشان زحمتی و ندامتی بوی نرسد معصوم گشت.چون جواب رسول را معلوم كردی و معنی عصمت را دانستی اكنون بدانكه عصمت و حفظ و عافيت به يك معنی است اما علما از جهت ادب هر يك را بجايی استعمال می كنند.
اگر اين امان با نبی است گويند كه او در عصمت خدايست اگر با ولی است می گويند كه او در حفظ خدايست و اگر با مؤمن است گويند كه او در عافيت خدايست پس هر كه عافيت می خواهد امان می خواهد يعنی می خواهد كه دست و زبان وی از شهوت و غضب چنان بود كه بواسطه ايشان زحمتی و ندامتی بوی نرسد و بعضی از اهل شريعت گفتهاند كه در عصمت خدای آنكس است كه اعضاء و جوارح وی هرگز بی فرمانی نكرده باشد و هرگز بی فرمانی نكند و بی فرمانی از ايشان تصور ندارد.
و در عافيت خدای آنكس است كه اعضاء و جوارح وی بی فرمانی كرده باشد اما اين ساعت نكند و در فرمان او باشد پس هركه را اعضاء و جوارح در فرمانست او امير است و امير لقب اوست و هركه را اعضاء و جوارح در فرمان نيست اسير است و اسير لقب اوست اسير دست و زبان و بنده فرج و شكم است
کشف الحقایق...
عزیزالدین نسفی