باب چهارم
در بیان اصناف مردم در هر زمان و هر ملت و دین که بوده و بیان اینکه غایت خلقت عالم و آدم پیوند ولایت است که بوجود فرزند آدم برسد.
در بیان اصناف مردم در هر زمان و هر ملت و دین که بوده و بیان اینکه غایت خلقت عالم و آدم پیوند ولایت است که بوجود فرزند آدم برسد.
فصل اول- در بیان اصناف بنی نوع آدم
بدانکه اَزمان متشابهه است و اصناف انسان از زمان آدم علیه السّلام تا زمان حضرت خاتم صلی الله علیه و آله وسلّم و بعد از آن بزرگوار تا این زمان همه مثل هم بودهاند. بلی اختلاف به زیادتی بعضی اصناف بر بعضی و قلّت بعضی از بعضی بوده لکن در عدد فرقههای مختلفه که بعد تعداد میشود هیچوقت تفاوت نداشتهاند و ملاحظهی اهل زمان خود را که میکنیم مُفتَرِق بچندین فرقه میشوند:
فرقه اُولی اطفالاند و زنها و مردهائی که عقول آنها مانند عقول اطفال است که نه تمیز خیر و شر خود را میدهند و نه جذب خیر خود و دفع شر خود را میتوانند، و این فرقه موافق صریح کتاب مّعفُوٌ عَنهُم میباشند. قالَ اللهُ تَبارَک و تَعالی : اِلّا المُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الوِلدانِ لا یستَطیعُونَ حیلَهً وَ لا یَهتدونَ سَبیلاٌ. که اشاره است لا یَستَطیعُونَحیلَةً بِضّعف قُوّه عَلامَه وَ لا یَهتَدُونَ سَبیلاً . که اشاره است بضعف قوّه عَمّالَه . یعنی اینها در قوّه عَلّامَه چنان ضعف دارند که هیچ تدبیر برای جذب خیر و دفع شر نتوانند و در قوّه عمّاله چنان ضعف دارند که اگر خیر و شر خود را دانسته بودند راه بجذب خیر و دفع شرّ خود نتوانند ببرند، و فرمود: فَاُولئِکَ عَسَی اللهُ اَن یعفُوَ عَنهُم.
فرقه ثانیه کسانی هستند که خیر و شر انسانی را منحصر میدانند در ملایمات و ناملایمات حیوانی و از مبدأ و معاد و دین و آئین غافل و به آخرت و ثواب و عقاب آن هیچ ملتفت نیستند و این فرقه معظم ناساند در هر مکان و هر زمان و در هر کیش و آئین و زیست آنها چون زیست بهائم است که بَل هُم اَضَلٌّ دربارهی اینها و سایر فرق سنخ اینها نازل شده است و این فرقه یا دین و آئین بگوش آنها خورده و بر تقلید پدر و مادر و امثال و اقران اقتصار کردهاند و به کلی در طلب تحقیق برنیامدهاند، و یا دین و آئینی بگوش آنها نرسیده و غافل محضاند.
فرقه ثالثه آنها هستند که دین و مذهب بگوش آنها رسیده و در صدد تحقیق برآمده و بعد از تحقیق عالَمی ورای عالم محسوس را منکر شده و بکلّی انکار مبدأ و معاد نمودهاند و لامذهب شدهاند؛ و اغلب اهل فرنگ یا مستضعفاند یا داخل فرقهی ثانیهاند و با هوشهای آنها تمام از فرقهی ثالثهاند مگر قلیلی که به ندرت تحقیق کرده و ملّت و مذهبی اختیار نموده باشند.
فرقه رابعه کسانی هستند که درصدد تحقیق برآمده و به اعتقاد خود مذهب و ملّتی درست نموده و مسموعات خود را که از امثال خود شنیده قبول کرده و علم عادیرا علم پنداشته هرکس را از علماء که معروفتر بوده اْسوه -۱- خود قرار داده لکن نه معنی تقلید را فهمیده و نه آداب تقلید را دانسته و نه تقلید صحیح کرده لکن خود را مُقَلّد آن عالِم شمرده و نحلهی اسلام یا نحله تَهَوُّد یا نصرانیت را دین دانسته و نحله مذهب را مذهب خود پنداشته و این فرقه معظم اهل هر دین و ملّت بوده و هستند که نحله دین و ملّت را دین و ملّت پنداشته و بر مسموعات خود تمسّک دارند و نحله تقلید را تقلید دانند. و این چهار فرقه تمام داخل در مُرجَونَ لاَمر اللهِاند که پیوند ولایت به آنها نرسیده. و این چهار فرقه یا استعداد پیوند خوردن در اینها باقیمانده که در دم آخر پیوند شجره الهیّه به آنها میرسد وَ یتُوبُ اللهُ عَلَیهِم میشوند – و اینها اغلب این چهار فرقهاند- یا استعداد پیوند و توبه در آنها باقی نمانده است و یا پیوند الهی به آنها نمیرسد و اینها بسیار کماند که دربارهی اینها است : یُعَذِّبُهُم.
فرقه خامسه کسانی میباشند که صورت اسلام را بقانونی که باید بدست آورند بدست آوردهاند یعنی دست بدست نَبِیّ وقت یا خلیفهی او دادهاند و اسلام را از روی بیعت عامّه نَبَویّه گرفتهاند و احکام قالبی را از روی این بیعت پذیرفتهاند و تقلید خود را صحیح کردهاند؛ و این فرقه یا دل و زبان آنها با هم موافق است یا دل با زبان موافق نیست. اول مسلم حقیقی و ثانی منافق خواهد بود. و درباره فرقه اولی است : وَ اِن تُطیعوُا اللهَ وَ رَسُولَهُ لا یَلِتکُم مِن اَعمالِکُم شَیئاً.
فرقه ثانی معروفاند به اوصاف و علائم و در کتاب و سنّت بتصریح و تعریض و تلویح مذمّت و توعید بسیار شدهاند. و فرقه اولی مسلم صادقاند و اینها مثل درختهای تلخ میباشند که باغبان، جزء شاخهای تلخ آنها را شکسته باشد که شاخهای باقی استعداد پیوند خوردن گرفته باغبان با وقوف و رئیس باغبانها وقت پیوند زدن آنها را پیوند زند و این فرقه مقام آنها از مقام تقلید بیرون نیست اگر در حیات نبی وقت خود به صداقت پیروی کرده باشند و فوت شوند آمرزیده خواهند شد و اگر در حیات نبی وقت خود فوت نشوند و بعد از نبی وقت دست بیعت عامّه به نبی دیگر ندادند یا بیعت با صاحب ولایت نکردند به بیعت خاصّه مانند درختی خواهند بود که شاخهای او را شکسته باشند که شاخهای باقیه استعداد پیوند خوردن گرفته که پیوند زننده به خوبی پیوند زند و پیوند نخورده باز شاخهای تلخ قوّت کند و مانند اوّل شود؛ و این فرقهی اخیر داخل فرقهی سابقه و مُرجَونِ لِاَمرِ اللهِ میباشند. و فرقهی اُولی از این دو فرقه کسانی هستند که حقتعالی فرموده دربارهی آنها : وآخرُونَ اعتَرَفُوا بِذُنُوبِهِم خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَآخرَ سَيِّئاً عَسَى اللهُ أَن يتُوبَ عَلَيهِم.
فرقه سادسه آنها میباشند که پیوند شجره الهیه بوجود آنها رسیده و بواسطه این پیوند اعمال و اقوال و احوال و اخلاق و وجود آنها مغز گرفته و بواسطهی این پیوند اُولُوالاَلباب شدهاند. و این پیوند چنانکه صورت ملکوتی امام علیه السّلام است شعاع وجود او نیز هست و از این جهت آنها را شیعه مینامند که مأخوذ از شعاع است، و چون باعث پیرویست به این جهت نیز آنها را شیعه مینامند؛ و چون به منزله قلّادهایست که در گردن جان بیعت کننده قرار میگیرد پیروی آنها را تقلید مینامند، و چون بواسطهی این پیوند اما م را پیشوای خود قرار میدهند این بیعت و پیروی را اقتدا و ایتام مینامند، و چون بواسطهی این بیعت و این پیوند ولایت بیعت گیرنده را قبول میکنند – یعنی سلطنت و امارت و اولَویت تصرّف و محبّت امام را قبول میکنند- آنرا تولّی نامیدند.
۱-پیشوا و مقتدا