Quantcast
Channel: هفت وادی
Viewing all articles
Browse latest Browse all 454

تعصب یا جهل شبیه به علم

$
0
0
در قسمت چهارم مقاله‌ی  (نابسامانیهای روانی بر‌گرفته ازمثنوی معنوی)به قلم دکتر حشمت الله ریاضی به مبحث تعصب می‌رسیم که با قلم شیوای ایشان تقدیم حضور علاقه‌مندان می‌گردد.

تعصب


پیش از این در داستان شاهی که مسیحیان را می کشت گفتیم : نفس اماره (جهود)قوای روحانی وجود (مسیح روح) را می کشد . او وزیر حیله باز و شیطان صفت داشت (نفس مسوله) که خوب نمایی می کند و شخصیت زیرین را پنهان میدارد و خود را خیرخواه می نمایاند ولی در باطن در پی نابودی قوای روحانی است . او گفت اگر به ظاهر مسیحیان (قوای روحانی و امیال متعالی وجود ) را به قتل برسانی ؛ همه می‌فهمند و سر به شورش بر می‌دارند من حیله ای می‌اندیشم و آن این است که : باید به جرم مسیحی بودن گوش و دست و بینی ام را ببری و سپس مرا در بین مردم به زیر دار ببری که من را دار بزنی ؛ سپس یک میانجی بیاید و شفاعت کند و تو به خاطر او مرا به دار نیاویزی ؛ ولی از نزد خود برانی و به جای دوری تبعید کنی . آنگاه همه مسیحیان از هر جا گرد من جمع می شوند . من هم بین آنان اختلاف و جنگ و ستیز ایجاد می کنم . به آنها می گویم من مسیحی بودم ولی دین خود را پنهان می داشتم . شاه از روزنی مرا در حال دعا دید و خواست مرا بکشد ولی روح مسیح به یاریم شتافت ؛ اکنون به خاطر عیسی مسیح حاضرم صد ها جان فدا کنم ؛آنها به من اعتماد خواهند کرد و من هم می گویم .

حیف می آید مرا کاین دین پاک / در میان جاهلان گردد هلاک

و سپس افکار غلط و اغراض در بین آنها ایجاد می کنم و بین آنها تفرقه می اندازم که خود به جنگ هم بروند و همدیگر را بکشند .

شاه فکر پلید او را پسندید و نقشه اش را عملی ساخت .مسیحیان به دور او جمع شدند .

 صد هزاران مرد ترسا سوی او / اندک اندک جمع شد در کوی او

او هم درباره عیسی (ع) و انجیل و صلیب داد سخن می داد و نظر همه را به خود جلب می کرد .

او به ظاهر واعظ احکام بود / لیک در باطن صفیر و دام بود

در چند مورد مولانا از صفیر یعنی شکارچی ؛ از پرندگان و نغمه آنها را برای به دام انداختن شکار؛ ذکر به میان می آورد ؛ پرندگان به خیال اینکه آنجا پرنده ای است به محل دام می آیند و در دام می افتند . منظور او هم نفس انسانی خوب نماست (نفس مسوله ) که خود را دلسوز شخص معرفی می کند و به نام آزادی ؛ عدالت ؛ دین ؛ خدا ؛ علم ؛ هنر ؛ معرفت ؛ ملت ؛ و غیره مردم را می فریبد ؛ گاهی افرادی سلطه گر با آنانی که این نفس در ایشان قوی است ؛ خود را پیشوایان مردم قرار می دهند . مردم ساده هم که نمی توانند بین پیامبران الهی و دروغگویان ؛ فرقی قایل شوند فریب می خورند ؛ آنها هم از این ریاکاری و حیله گری و فریب سود می جویند ؛ دین تازه می آورند . مردم را مرید و بنده خود می سازند تفرقه ایجاد می کنند خلاصه راه حق را به روی مردم می بندند بعضی از علمای ظاهری و پادشاهان دنیا و رهبران ملتها همین شیادان هستند . راه تشخیص همه این گونه است :

کار مردان روشنی و گرمی است / کار دونان حیله و بی شرمی است

به هر حال ترسایان دل به او دادند و او را نایب عیسی (ع) تصور کردند . او هم که در پی اجرای نقشه های شیطانی خود بود برای هر یک از سران دوازده گانه مسیحیت طوماری جداگانه ترتیب داد که مضمون هر یک با دیگری تناقض داشت . پس از مدتی وزیر به غاری رفت و به خلوت نشست و پیروان و مریدان هر چه اصرار کردند حاضر نشد از خلوت بیرون آید . سپس روسای هر یک از گروه های دوازده گانه را به حضور خود خواند و به هر یک از آنان به طور پنهانی منشور خلافت و جانشینی داد و تاکید کرد که جانشین من فقط تو هستی نه دیگری و هر کس مدعی این مقام شود دروغگو است و باید نابودش کنی . آنگاه پس از اجرای این نقشه شوم و ویرانگر خود را در خلوت کشت . پس از مرگ او روسای هر یک از گروه های دوازده گانه مسیحی به جان هم افتادند و کشتار آغاز شد .

بدین ترتیب جمع بسیاری از مسیحیان به دست یکدیگر هلاک شدند و مقصود آن شاه ظالم حاصل شد . این داستان که از نظر تاریخی هم تا حدی درست است ؛ فلسفه اختلاف ادیان را که ریشه در نفس دارد نشان می دهد و تعصب را که ناشی از علم ناقص (جهل شبیه به علم ) و عنان مکون و پنهانی نسبت به مردم و حتی خدا است ؛ بیان می دارد ؛ (عناد پنهانی و ناخودآگاه نسبت به خدا و خود الهی در سمبل اهریمن و شیطان در همه ادیان آمده است ) شاه همان نفس اماره است که دیکتاتور است . و وزیر نفس مسوله یا روان ناخودآگاه وسوسه گر خوب نما وا عیسی و موسی روح انسان و ملت عیسی قوای روحانی معنوی است . روان ناخودآگاه وقتی نتواند خواست خود را صریح و روشن برآورد از طریق خوب نمایی ؛ پیچیدگی و ظاهرا مردم پسند ؛ به خواست خود جامه عمل می پوشاند ؛ مثلآ میل انتقام گیری و عصیان علیه والدین را مطرح می کند . فرد نااگاه به اهریمن نفس یا ناخودآگاه درون ؛ زشتی باطن خود را چون نمی تواند ببیند در دیگری منعکس می کند و از او انتقام می گیرد و شهوات خود را به شکل شعر شهوی یا فیلم و هنر شهوی و تجربه جوانی و غیره عرضه می دارد و کلاه شرعی یا روشنفکرانه بر سر آن می‌گذارد .

در درون او جهودیت یعنی انکار مسیحیت وجود (روح الهی ) هست . نمی تواند آن را ببیند و از بین ببرد در نتیجه به یهودیان و مسیحیان و مسلمانان و هر دین دیگر خشم می ورزد به آنها حسادت می کند علیه آنان شعار می دهد . تثلیث وجودی دارد و می خواهد تا خود حقیقی ؛ایده آلی ؛ فعلی یا من ؛ من برتر ؛ و او یا خدا و نفس و عقل هر سه را راضی نگه دارد . نمی تواند سه گانگی خود را ببیند به مسیحیان می تازد که شما تثلیث دارید . خودش دو شخصیتی و دو گانه است ؛ به زرتشتیان می تازد که شما دو گانه اید . خودش بت پرست است و صدها بت در کعبه دل خود دارد به بت پرستان دشنام می دهد . گوساله و مار نفس و خیالات و هوی و هوس می پرستد ولی به دیگران اعتراض می کند . بنا به گفته قرآن "هوا و هوس او خدای اوست " آیا خود او به مقام توحید یعنی یگانگی با خود و هستی و خدا و وحدت وجود رسیده که بگوید : که یکی هست و هیچ نیست جز او / وحده لا اله الا هو اگر نرسیده پس چرا عیب خویش را نمی بیند و به شرک خود نام توحید می دهد .

ادامه دارد.....

Viewing all articles
Browse latest Browse all 454

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>