Quantcast
Channel: هفت وادی
Viewing all articles
Browse latest Browse all 454

علی جاودانه تاریخ

$
0
0
در جنگ جمل جنگی که به واسطه سوار شدن عایشه بر شتری سپید رنگ به جمل(شتر) معروف شده بود علی‌(ع) که فرماندهی سپاه خود را به عهده گرفته بود به سمت سپاه عایشه آمد و با فریادی رسا زبیر را صدا زد زبیر که پسر عموی حضرت نیز بود جلو آمد علی‌ با صدأیی بلند که همگان قادر به شنیدن باشند فریاد زد من اینجا هستم تا مطلبی را به تو گوشزد کنم که بدانی چه میکنی‌ و کجا هستی‌ آیا تو زبیر به خون خواهی عثمان به جنگ من آمدی؟ اگر اینچنین است خود را به ورثه عثمان معرفی‌ کن تا تو را قصاص کنند چون تو خوب می‌دانی آنکه در قتل عثمان دخالت داشت تو بودی و نه علی‌ ابن ابیطالب. من اینجا آمدم که تو را یاد آور شوم که روزی در محضر حضرت رسول قسم یاد کردی که هرگز با علی وارد جنگ نشوی حال آنکه امروز تو در میان سپاه مخالف به جنگ علی‌ آمده‌ای دوم آنکه تو به علی‌ تهمت ناروا میزنی‌ حال آنکه خود بخوبی میدان که من در قتل عثمان نه مستقیم و نه غیر مستقیم دخالتی نداشتم سوم آنکه تو با این کار بیعتت را با خلیفه مسلمین میشکنی پس تو و دیگرانی که نمی‌دانند بدانید که علی‌ حجت را بر شما تمام کرد حال انتخاب با خود شماست .

زبیر که به شدت تحت تاثیر فرمایشات علی‌ قرار گرفته بود و قسمی را که در نزد رسول الله یاد کرده بود به خاطر میاورد  به بیابان زد و راه منطقه وادی السباع را در پیش گرفت. در وادی السباع قبیله‌ای به سر می‌برد که رئیس آن عمر ابن جرموز بود زبیر به خیمه او وارد شد عمر ابن جرموز که لباس رزم در تن زبیر دید پرسید  با که میجنگیدی؟ زبیر گفت با علی‌ ابن ابیطالب جرموز دوباره پرسید به سود چه کسی‌ با علی‌ میجنگیدی؟ که زبیر پاسخ داد به سود عایشه این‌بار زبیر پرسید که تو از طرفداران کدامیک هستی‌؟ که عمر ابن جرموز پاسخ داد از طرفداران علی‌(ع)

زبیر پرسید آیا من در خیمه گاه تو در امان هستم؟ جرموز پاسخ داد آری اما به محض اینکه زبیر به خواب رفت سر او را بیخ تا بیخ بردید و در جوالی انداخت و برای کسب پاداشی به سمت بصره روانه شد وقتی‌ به سپاه علی‌(ع) رسید که جنگ خاتمه یافته بود و سپاه علی‌ پیروز میدان بود وی به نزد علی‌(ع) رفت و سر زبیر را در جلوی ایشان به زمین گذاشت . علی‌(ع) پرسیدند که آیا زبیر به زور به خیمه گاه تو وارد شده بود ؟ که عمر ابن جرموز پاسخ داد خیر زبیر به عنوان مهمان وارد شد آنگاه علی‌(ع) دوباره پرسید آیا تو هم او را به عنوان مهمان پذیرفتی؟ عمر ابن جرموز پاسخ داد آری به ناگه علی‌(ع) با قدری خشم خطاب به وی گفت مگر نمیدانی که مهمان حبیب خداست؟ پس چگونه توانستی سر مهمانت را تنها به این خاطر که با علی در جنگ بوده ببری و به نزد من بیاوری حال برو همانجا که تن زبیر را به خاک سپردی سرش را نیز به خاک بسپار . در پایان جنگ جمل نیز وقتی محمد ابن ابی بکر برادر تنی عایشه و پسر خوانده حضرت علی‌(ع) قصد داشت سر عایشه را از تن‌ جدا کند علی‌(ع) مانع شده و می‌فرماید عایشه امّ المؤمنین است حتی اگر خروج بر خلیفه کرده باشد و گناهی عظیم مرتکب شده باشد باز هم رسیدگی به خطای او در حد چون منی‌ نیست!!!،،،، آری علی‌ فرزند کعبه اینگونه مردی است و اینگونه است که برای همیشه تاریخ در قلب و دل آزاد اندیشان جاودانه است

Viewing all articles
Browse latest Browse all 454

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>