نام به گوش آشنای مهندس «همایون خُرم»، از دیروز تا همیشهی تاریخ موسیقی معاصر ایران، با مجموعهای از خاطرهانگیزترین ترانههایی که شنیدهایم پیوند داشته و پیوسته خواهد بود. یکی از شناخته شدهترین ترانههایی که با آهنگی از ساختههای او جاودانه شده، ترانهی «غوغای ستارگان» است.
در عالم موسیقی و ترانه ـ چنانچه افتد و دانید ـ این بیشتر نام و صدای خوانندهی ترانه است که در یاد شنونده باقی میماند. بعد از آن شاید بیتهای از شعر ترانه و بخشی از ملودی آن در زمزمههای هر از گاهی که من و شما را بوده و هست.
آثار و ساختههای مهندس «همایون خُرم» اما در خاطرههای ما از چنان قوام و دوامی برخوردار است که شنیدن نام ترانه و یا نوشتن بخشی از شعر آن، بیش از هر چیز، یادآور ملودی و آهنگ آن است.
«اشک من هویدا شد»، «ساغرم شکست ای ساقی»، «رسوای زمانه منم»، «داد از تو»، «که نوشی می ز مینای شکسته»، «من عاشقم و گنهگار، آیا همهی شما بیگناهید؟»، «چون گل همراه نسیم»، «بعد از تو هم در بستر غم میتوان خفت»، «امشب در سر شوری دارم»، «تو ای پری کجایی؟»، کافی است نظری گذرا به یادماندههایتان از این ترانهها بیندازید تا بر بلندای خاطرتان، پهنای تابلویی رنگین از ملودیها و نغمههایی که سالهاست در حافظه محفوظ مانده نقش بندد.
مهندس همایون خُرم، در کتاب خاطرات خود ، ماجرای چگونگی خلق ترانهی غوغای ستارگان را با شرح آشناییاش با «پروین»، خوانندهی این ترانه آغاز کرده و مینویسد:
« . . . روزی خانم «توران مهرزاد» تلفن کردند و گفتند با هم قراری بگذاریم تا ایشان یکنفر را بهعنوان خواننده به من معرفی کنند و ما با هم آشنا شویم. ایشان خانمی را بهنام «پروین نوری» به من معرفی کردند و از من خواستند که صدای ایشان را امتحان کنم.
صدای ایشان را شنیدم و دیدم که بهظاهر «دلکشوار» میخوانند و البته تفاوتهای زیادی هم وجود داشت. اما صدا، صدایی بود که بههرحال امکان میداد با آن کار شود.
به خانم مهرزاد گفتم: «صدای ایشان صدایی است که انشاالله بتوانیم با آن کار کنیم؛ اما من شرایطی دارم و آن، اینکه ایشان در حضور شما قول بدهند که از کارهایی مثل شرکت در مجالس دیگر، غیر از رادیو، خودداری خواهند کرد. البته نمیگویم که آن کارها بد است ولی با شرایط بنده مناسبتی ندارد و ایشان صرفا آهنگهای بنده را برای رادیو خواهند خواند.»
خانم مهرزاد هم گفتند: «نه، ایشان خودشان هم اصلا اهل اینگونه فعالیتها نیستند و در بانک بازرگانی شاغل هستند و در همانجا هم کارمند خیلی جدی و منضبطی هستند و فقط میخواهند استعداد و هنر خود را پرورش دهند. بههمین دلیل هم از من خواستهاند که ایشان را به شما معرفی کنم. . .»
قبول کردم و این شروع همکاری من با خانم پروین و اجرای دهها و شاید قریب به صد آهنگی بود که با هم اجرا کردیم. اولین آهنگی که به ایشان دادم، ترانهای بود با کلام شادروان «کریم فکور». دومین، احتمالا آهنگی بود به نام «قلب عاشقان» که شعر آن از «تورج [نگهبان]» عزیز بود. پس از آن، آهنگهای «برق و خرمن» با شعری از «معینی کرمانشاهی» و آهنگ «یک نفس ای پیک سحری» باز با شعری از زندهیاد «کریم فکور». . .»
میدانیم که ترانه، از ترکیب «نوای موسیقی» و «کلام ترانهسرا» شکل میگیرد و با «صدای خواننده» عرضه میشود. آهنگسازانی که بر شعری سروده شده و آماده، ملودی بنویسند و آهنگ بگذارند، کم نیستند، ولی پیشینهی «ترانهسازی در ایران» را که نگاه کنیم میبینیم ترانهسرایانی که بر آهنگی از پیش آماده و ساخته شده، کلام گذاشتهاند بیشتر بودهاند.
بهنظر میرسد عرف ترانهسرایی در ایران این بوده و هست که اول آهنگی ساخته شود و سپس ترانهسرا با شنیدن آن، شعرش را بسراید. مهندس همایون خُرم در ادامهی خاطراتش از خلق ترانهی «غوغای ستارگان» مینویسد:
« . . . یکروز آقای «فکور»، به من مراجعه کردند و گفتند که قرار شده است ایشان شعر دیگری بر روی یکی از آهنگهای جدید من بگذارند. چون گاهی رادیو به آهنگساز ابلاغ میکرد که در این ماه فلان شاعر روی آهنگ شما شعر میگذارد و به ترانهسرا هم رونوشت میدادند که به فلان آهنگساز مراجعه کنید. به هرحال، اینبار نوبت همکاری مشترک آقای کریم فکور و بنده شده بود.
آقای فکور به من مراجعه کردند و قراری با هم گذاشتیم که حدود دو هفتهی دیگر ایشان مراجعه کنند و کارها را انجام دهیم. ایشان در روز موعود مراجعه کردند و من متاسفانه چیزی نساخته بودم، یعنی نتوانسته بودم که بسازم. مجددا با ایشان قرار دیگری برای ده روز بعد گذاشتیم و ایشان در روز مقرر به منزل ما آمدند. متاسفانه اینبار نیز هنوز کار مورد نظر و دلخواه خودم را نساخته بودم. ایشان متوجه شد و در چهرهشان مقداری ناراحتی را میشد ملاحظه کرد. از جیب خود کاغذی درآوردند و روی آن مطالبی نوشتند و هنگام خداحافظی گفتند: «خواهش میکنم پس از رفتن من این کاغذ را بخوانید.» و قرار آینده را گذاشتیم. پس از رفتن ایشان کاغذ را باز کردم و دیدم برای من شعری گفتهاند:
همایون خُرم فرشته نبود ـ نت خویش را هم نوشته نبود!
شاید همین سرزنش دوستانه و محبتآمیز ایشان، عامل و انگیزهی قشنگی شد که بتواند احساس سازندگی مرا تشدید کند. و این باعث شد که من تا هفتهی بعد آهنگی را ساختم. دفعهی بعد که ایشان آمدند. آهنگ را با ویلون برایشان اجرا کردم و خیلی از آن لذت بردند٬ بهطوری که چند بار به من گفتند: «اگرچه ما را معطل کردی و چندین بار دست خالی ما را روانه کردی، اما اگر میدانستم قصد ساختن این آهنگ را داری، حاضر بودم خیلی بیشتر از اینها انتظار بکشم!».
این آهنگ همان «امشب در سر شوری دارم» بود که با سابقهی بیش از چهل سال، همهی مملکت آن را شنیدهاند و نسل همزمان ما، نسل بعد و نسل جدید واقعا به آن علاقهمند هستند و به گفتهی دوستان، هنوز هم مانند آهنگی است که تازه ساخته شده باشد. حتی صفتهای خاصی به این آهنگ نسبت میدهند و از بسیاری شنیدهام که در نهایت محبت میگویند: «این اصلا سرود خاص ماست» یا «این آهنگ ما را به عوالمی میبرد که . . .». بعضی دیگر میپرسند: «این آهنگ چگونه به شما الهام شده . . .».
آهنگ «غوغای ستارگان» بلافاصله مورد محبوبیت و توجه جامعه قرار گرفت و برای خانم «پروین» هم که به بهترین وجهی آنرا اجرا کرد، شهرت و موفقیت دوچندانی به همراه آورد.»
استاد همایون خرم که در ۹ تیرماه ۱۳۰۹ در بوشهر به دنیا آمده بود و در زمینه علمی دارای مدرک مهندسی برق و در زمینه هنری نیز مدرک درجه ۱ هنری (معادل مدرک دکترا) از شورای ارزشیابی هنرمندان کشور را دارا بود سرانجام در شامگاه ۲۸ دیماه ۱۳۹۱ در سن ۸۲ سالگی به علت ابتلا به بیماری سرطان روده در بیمارستان دی در تهران درگذشت.
در عالم موسیقی و ترانه ـ چنانچه افتد و دانید ـ این بیشتر نام و صدای خوانندهی ترانه است که در یاد شنونده باقی میماند. بعد از آن شاید بیتهای از شعر ترانه و بخشی از ملودی آن در زمزمههای هر از گاهی که من و شما را بوده و هست.
آثار و ساختههای مهندس «همایون خُرم» اما در خاطرههای ما از چنان قوام و دوامی برخوردار است که شنیدن نام ترانه و یا نوشتن بخشی از شعر آن، بیش از هر چیز، یادآور ملودی و آهنگ آن است.
«اشک من هویدا شد»، «ساغرم شکست ای ساقی»، «رسوای زمانه منم»، «داد از تو»، «که نوشی می ز مینای شکسته»، «من عاشقم و گنهگار، آیا همهی شما بیگناهید؟»، «چون گل همراه نسیم»، «بعد از تو هم در بستر غم میتوان خفت»، «امشب در سر شوری دارم»، «تو ای پری کجایی؟»، کافی است نظری گذرا به یادماندههایتان از این ترانهها بیندازید تا بر بلندای خاطرتان، پهنای تابلویی رنگین از ملودیها و نغمههایی که سالهاست در حافظه محفوظ مانده نقش بندد.
مهندس همایون خُرم، در کتاب خاطرات خود ، ماجرای چگونگی خلق ترانهی غوغای ستارگان را با شرح آشناییاش با «پروین»، خوانندهی این ترانه آغاز کرده و مینویسد:
« . . . روزی خانم «توران مهرزاد» تلفن کردند و گفتند با هم قراری بگذاریم تا ایشان یکنفر را بهعنوان خواننده به من معرفی کنند و ما با هم آشنا شویم. ایشان خانمی را بهنام «پروین نوری» به من معرفی کردند و از من خواستند که صدای ایشان را امتحان کنم.
صدای ایشان را شنیدم و دیدم که بهظاهر «دلکشوار» میخوانند و البته تفاوتهای زیادی هم وجود داشت. اما صدا، صدایی بود که بههرحال امکان میداد با آن کار شود.
به خانم مهرزاد گفتم: «صدای ایشان صدایی است که انشاالله بتوانیم با آن کار کنیم؛ اما من شرایطی دارم و آن، اینکه ایشان در حضور شما قول بدهند که از کارهایی مثل شرکت در مجالس دیگر، غیر از رادیو، خودداری خواهند کرد. البته نمیگویم که آن کارها بد است ولی با شرایط بنده مناسبتی ندارد و ایشان صرفا آهنگهای بنده را برای رادیو خواهند خواند.»
خانم مهرزاد هم گفتند: «نه، ایشان خودشان هم اصلا اهل اینگونه فعالیتها نیستند و در بانک بازرگانی شاغل هستند و در همانجا هم کارمند خیلی جدی و منضبطی هستند و فقط میخواهند استعداد و هنر خود را پرورش دهند. بههمین دلیل هم از من خواستهاند که ایشان را به شما معرفی کنم. . .»
قبول کردم و این شروع همکاری من با خانم پروین و اجرای دهها و شاید قریب به صد آهنگی بود که با هم اجرا کردیم. اولین آهنگی که به ایشان دادم، ترانهای بود با کلام شادروان «کریم فکور». دومین، احتمالا آهنگی بود به نام «قلب عاشقان» که شعر آن از «تورج [نگهبان]» عزیز بود. پس از آن، آهنگهای «برق و خرمن» با شعری از «معینی کرمانشاهی» و آهنگ «یک نفس ای پیک سحری» باز با شعری از زندهیاد «کریم فکور». . .»
میدانیم که ترانه، از ترکیب «نوای موسیقی» و «کلام ترانهسرا» شکل میگیرد و با «صدای خواننده» عرضه میشود. آهنگسازانی که بر شعری سروده شده و آماده، ملودی بنویسند و آهنگ بگذارند، کم نیستند، ولی پیشینهی «ترانهسازی در ایران» را که نگاه کنیم میبینیم ترانهسرایانی که بر آهنگی از پیش آماده و ساخته شده، کلام گذاشتهاند بیشتر بودهاند.
بهنظر میرسد عرف ترانهسرایی در ایران این بوده و هست که اول آهنگی ساخته شود و سپس ترانهسرا با شنیدن آن، شعرش را بسراید. مهندس همایون خُرم در ادامهی خاطراتش از خلق ترانهی «غوغای ستارگان» مینویسد:
« . . . یکروز آقای «فکور»، به من مراجعه کردند و گفتند که قرار شده است ایشان شعر دیگری بر روی یکی از آهنگهای جدید من بگذارند. چون گاهی رادیو به آهنگساز ابلاغ میکرد که در این ماه فلان شاعر روی آهنگ شما شعر میگذارد و به ترانهسرا هم رونوشت میدادند که به فلان آهنگساز مراجعه کنید. به هرحال، اینبار نوبت همکاری مشترک آقای کریم فکور و بنده شده بود.
آقای فکور به من مراجعه کردند و قراری با هم گذاشتیم که حدود دو هفتهی دیگر ایشان مراجعه کنند و کارها را انجام دهیم. ایشان در روز موعود مراجعه کردند و من متاسفانه چیزی نساخته بودم، یعنی نتوانسته بودم که بسازم. مجددا با ایشان قرار دیگری برای ده روز بعد گذاشتیم و ایشان در روز مقرر به منزل ما آمدند. متاسفانه اینبار نیز هنوز کار مورد نظر و دلخواه خودم را نساخته بودم. ایشان متوجه شد و در چهرهشان مقداری ناراحتی را میشد ملاحظه کرد. از جیب خود کاغذی درآوردند و روی آن مطالبی نوشتند و هنگام خداحافظی گفتند: «خواهش میکنم پس از رفتن من این کاغذ را بخوانید.» و قرار آینده را گذاشتیم. پس از رفتن ایشان کاغذ را باز کردم و دیدم برای من شعری گفتهاند:
همایون خُرم فرشته نبود ـ نت خویش را هم نوشته نبود!
شاید همین سرزنش دوستانه و محبتآمیز ایشان، عامل و انگیزهی قشنگی شد که بتواند احساس سازندگی مرا تشدید کند. و این باعث شد که من تا هفتهی بعد آهنگی را ساختم. دفعهی بعد که ایشان آمدند. آهنگ را با ویلون برایشان اجرا کردم و خیلی از آن لذت بردند٬ بهطوری که چند بار به من گفتند: «اگرچه ما را معطل کردی و چندین بار دست خالی ما را روانه کردی، اما اگر میدانستم قصد ساختن این آهنگ را داری، حاضر بودم خیلی بیشتر از اینها انتظار بکشم!».
این آهنگ همان «امشب در سر شوری دارم» بود که با سابقهی بیش از چهل سال، همهی مملکت آن را شنیدهاند و نسل همزمان ما، نسل بعد و نسل جدید واقعا به آن علاقهمند هستند و به گفتهی دوستان، هنوز هم مانند آهنگی است که تازه ساخته شده باشد. حتی صفتهای خاصی به این آهنگ نسبت میدهند و از بسیاری شنیدهام که در نهایت محبت میگویند: «این اصلا سرود خاص ماست» یا «این آهنگ ما را به عوالمی میبرد که . . .». بعضی دیگر میپرسند: «این آهنگ چگونه به شما الهام شده . . .».
آهنگ «غوغای ستارگان» بلافاصله مورد محبوبیت و توجه جامعه قرار گرفت و برای خانم «پروین» هم که به بهترین وجهی آنرا اجرا کرد، شهرت و موفقیت دوچندانی به همراه آورد.»
استاد همایون خرم که در ۹ تیرماه ۱۳۰۹ در بوشهر به دنیا آمده بود و در زمینه علمی دارای مدرک مهندسی برق و در زمینه هنری نیز مدرک درجه ۱ هنری (معادل مدرک دکترا) از شورای ارزشیابی هنرمندان کشور را دارا بود سرانجام در شامگاه ۲۸ دیماه ۱۳۹۱ در سن ۸۲ سالگی به علت ابتلا به بیماری سرطان روده در بیمارستان دی در تهران درگذشت.
سایت هفت وادی ضایعه درگذشت این استاد برجسته و هنرمند فقید و این درویش وارسته را به جامعه هنری ایران و بستگان و بازماندگانشان و فقرای سلسله نعمت الهی گنابادی تسلیت عرض مینماید.یاد آور میشود. مراسم تشیع جنازه آن مرحوم صبح روز یکشنبه مورخه یکم بهمن از مقابل تالار وحدت انجام خواهد پذیرفت و همچنین روز سه شنبه سوم بهمن ماه به همین مناسبت از ساعت ۵.۳۰ الی ۳ در مسجد نور واقع در میدان فاطمی تهران مجلس ختمی برگذار خواهد گردید.