Quantcast
Channel: هفت وادی
Viewing all articles
Browse latest Browse all 454

سیبی و دو آینه

$
0
0
این کتاب در دو بخش و حدود ۸۰۰ منتشر شده و ناشر در پشت جلد کتاب توضیح داده:تمثیل "سیبی و دو آینه" از یک عارف قرن هفتمی، سالکان را وسیله توضیحی گشت برای بیان حقیقت توحید. عارفان فره مندی که پایگاه آن ها مبنای این دفتر شده است. اگر از گوناگونی نام ها بگذریم که هم سبب شناسایی و هم سبب تمایز آن هاست، در واقع داریم از یک تن واحد از یک روح رهائی یافته سخن می گوئیم: یک سیب تکثیر شده در دیدار دو آینه. "سیبی و دو آینه" کتابی است "در مقامات و مناقب عارفان فره مند". نویسنده در این کتاب، به زندگی، آثار و عقاید عارفان پرداخته است. "اویس قرنی"، "حسن بصری"، "حبیب عجمی"، "مالک دینار"، "معروف کرخی"، "بایزید بسطامی"، "ذوالنون مصری"، "ابراهیم ادهم"، "رابعه عدویه"، "ابوبکر شبلیگ"، "حسین منصور حلاج"، "ابوالسعید ابوالخیر میهنی"، "ابوالحسن نوری"، "ابوعلی رودباری" و "جلال الدین محمد بلخی" برخی از آن ها هستند. زندگی هر یک از این عارفان در بخش های سرنگاشت، روایت ها، کمینه ها و گزیده گویی ها تدوین شده است. در پایان فهرستی از آیات و احادیث، شعر ها و مصراع های عربی، شعرها و مصراع های فارسی و فهرستی از نام ها آمده است.


در پیشگفتار کتاب آمده است:

روزی وی را گفتند: راز توحید را به مثالی روشن کن، گفت: دو آینه و سیبی.

در بخش اول کتاب (بهره یکم ) قسمت هشتم، که به حکایتهای جالبی از ابراهیم ادهم اختصاص دارد ماجرای پشت به دنیاکردن ابراهیم را می خوانیم.


«و گروهی گفته اند برابر سرای او دکانی بود بیران ( ویران) و او بر آن دکان نشسته بود. مردی بیامد سری پوشیده و عمامه ای بسته و مهاری به سر در پیچیده، برزی شتربانان، و خواست که به سرای دررود.

گفتند: کجا می روی؟

گفت: به رباط (کاروانسرا) در می روم..

گفتند: این رباط نیست.

گفت: چیست؟

گفتند: سرای ابراهیم ادهم است.

گفت: این سرا ابراهیم از که یافت؟

گفتند: از پدر.

گفت: پدرش از که یافت؟

گفتند: از پدرش.

گفت: رباط این باشد که یکی بیاید و یکی برود!

و بازگشت.

ابراهیم آن سخن بشنید و در دل او کار کرد. بر پی او به تگ (دو) برفت. و او را درنیافت. چون به دروازه شهر بیرون شد و آواز داد که به حق معبودت که بیستی! بیستاد.

گفت: تو کیستی؟ و به چه کار آمدی؟

گفت: من خضرم. بیامده ام تا ترا با درگاه خدا برم.

گفت: تا بازگردم و کارهای خود راست کنم و بیایم.

گفت: کار از آن بشتاب تر است و کسان ترا از تو وفی تر(تمام و کمال تر) ولیئی هست. تا تو کار راست کنی اجل در رسیده بود. هم از این جا برو.

و خضر، علیه السلام، ناپدید گشت.

ابراهیم به نزدیک شبانی رفت و جامه خویش بدو داد و جامه او در پوشید و اهل و عیال را به خدا سپرد وسر به جهان درنهاد و برفت.

*

از بایزید پرسیدند که «مرد را در این راه چه به؟»

گفت: دولت مادرزاد.

گفتند: اگر نبود؟

گفت: دلی دانا.

گفتند: اگر نبود؟

گفت: چشم بینا.

گفتند: اگر نبود؟

گفت: گوشی شنوا.

گفتند: اگر نبود؟

گفت: مرگ مفاجا.

*

در بخش گزیده گوئی های جلال الدین محمد بلخی می خوانیم:

- سخن آدمی بوی آدمی است و از بوی نَفَس او، نفس او را می توان معلوم کردن.

- مرد را دو نشان عظیم هست: یکی شناخت و دوم باخت. بعضی را شناخت هست باخت نیست و بعضی باخت هست و شناخت نیست. خنک جان او را که هر دو را دارد.

- عزیزی از حضرتش پرسید: لامکان چه جاست و کجاست؟

فرمود که لامکان جان و دل مردان است.

 *

- از شبلی پرسیدند که توکل چیست؟

گفت: در دیدار دل فراموش کردن همه کس...

- شبلی گوید: شُکر، دیدن منعم است نه دیدن نعمت.

- نقل است روزی فردی را دید که زار می گریست. گفت: چرا می گریی؟ گفت: دوستی داشتم بمرد.
گفت: ای نادان، چرا دوستی گیری که بمیرد؟

این کتاب خواندنی و ارزشمند در هر فصل قبل از ذکر حکایات و داستان ها، به معرفی اجمالی عارف مدنظر می پردازد. این کتاب با قیمت ۳۰ هزار تومان منتشر شده است.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 454

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>