Quantcast
Channel: هفت وادی
Viewing all articles
Browse latest Browse all 454

چگونگی پیدایش عالم

$
0
0
در سخن اهل حكمت در بيان آنكه عالم بچه طريق پيدا آمد و در بيان ترتيب موجودات

بدانكه اهل حكمت مي‌گويند كه اول چيزی كه از باری‌تعالی صادر شد جوهری بود اينست معنی: «اول ما خلق الله العقل» و اين اصليست به نزديك ايشان كه «لايصدر من الواحد الا الواحد» پس از باريتعالی و تقدس كه علت مطلق و فاعل اول و مصدر موجودات است يك چيز بيش صادر نشد و آن عقلست پس معلول اول و موجود دوم عقل كامد و در اين عقل به اضافات و اعتبارات كثرت پيدا آمد يعنی به يك اعتبار ممكن الذاتست و به يك اعتبار واجب لغيره نظر بذات وی ممكن است و نظر بعلت وی واجب پس باين از وی دو چيز پيدا آمد به اعتبار آنكه ممكنست فلكی صادر شد و به اعتبار آنكه واجب عقلی ديگر از وی صادر شد پس اين عقل اول را كه معلول است عقل كل می‌گويند و اين فلك اول را كه فلك الافلاك است جسم كل می‌گويند و همچنين از هر عقلی فلكی و عقلی صادر می‌شد تا به عقل نهم كه فلك قمر است رسيد.

پس از عقل نهم فلكی صادر شد و آن عقل دهم است كه عقل فعالست و از عقل دهم عنصر صادر شد كه ماده عالم كون و فساد است و صور صادر شد كه صور عالم كون و فساد است و عنصر و صور معلول عقل دهم اند و اگر كس گويد كه عنصر وصور كه معلول عقل دهمند چرا تبديل و فساد را بايشان راه است كه قبول كردن عنصر مرصور را بشرط استعداد است و اگر در عنصر استعداد و قابليت صورت آتشی پيدا آيد صورت آتشی در وی حال می‌شود و اگر استعداد و قابليت صورت هوايی پيدا می‌آيد صورت هوا در وی حال می‌شود و اگر استعداد و قابليت آبی پيدا می‌آيد صورت آب در وی حال می‌شود و اگر استعداد و قابليت خاك در وی پيدا می‌آيد صورت خاك در وی حال می‌شود و چون بايكديگر می‌آميزند مزاج پيدا می‌آيد اگر استعداد و قابليت نباتی پيدا می‌آيد صورت معدنی در وی حال می‌شود و اگر استعداد و قابليت نباتی پيدا می‌آيد صورت نباتی در وی حال می‌شود و اگر استعداد و قابليت حيوانی پيدا می‌آيد صورت حيوانی در وی حال می‌شود و سبب اين استعداد و قابليت حركات افلاكست كه اگر علت اين استعداد و قابليت عقل بودی تبديل و فساد را به عنصر و صور راه نبودی چنانكه به افلاك راه نيست.


چون اين مقدمات معلوم كردی اكنون بدان كه ماده اشياء يك قسم است اما صور اشياء بر اقسام است پس حيوان كه حيوانست بصورت حيوانی حيوان است نه به ماده و نبات كه نبات است به صورت نباتی است نه به ماده و معدن كه معدن است به صورت معدنی معدن است نه به ماده و در عناصر و افلاك هم چنين ميدان و اهل حكمت را تا بدانجا كه گفته شد اتفاقست و هر كه سخن اهل حكمت را نه باين طريق فهم كرده باشد معلوم نكرده است.

بدانكه بعضی از اهل حكمت می‌گويند كه افلاك عبارت از سه چيزست يكی صورت و يكی ماده و يكی نفس زيرا كه هر جمسی كه باشد هر آينه او را چهار علت باشد يكی علت فاعلی دوم علت مادی سوم علت صوری چهارم علت غائی. مرفلك را علت فاعلی عقلست و علت مادی ماده فلكست و علت صوری صورت فلكست و علت غائي آنچه غرض و مقصود از فلكست و نفس محرك فلك است زيرا كه عقل مجرد است از ماده و از تعلق به ماده پس آنچه متعلق است به جسم تعلق التدبير و التصرف نفس است پس هر فلكی را صورت و ماده و نفس باشد و اگر كسی سؤال كند كه اين كثرت از كجا صادر شد هر كسی جوابی گفته‌اند اما جواب شافی نگفته‌اند و در عقل دهم كه عقل فعالست و علت صور مختلف و عنصر است اگر كسی سؤال كند كه كثرت از كجا صادر شد جواب شافی نگفته‌اند. اگر كسی سؤال كند كه از عقل دهم چرا عقلی و فلكی صادر نشده. (كذا فی المتن)

بدانكه بعضی از اهل حكمت گفته‌اند كه عقل و نفس و صورت يك جوهرست اما اين يك جوهر را به اعتبارات و اضافات به اسامی بسيار ذكر كرده‌اند به اعتبار آنكه داناست به ذات و دانا كننده عقل گفتند و به اعتبار آنكه زنده است به ذات و زنده كننده است نفس گفتند و به اعتبار آنكه امتياز چيزها از يكديگر بوی است صورت گفتند و مانند اين. پس بر اين قول در فلك كثرت نباشد صورت باشد و ماده در جمله اجسام هم چنين ميدان و باقی هر چه بغير از اين جوهر باشد كه بجسم لاحق شود آن جمله «اعراض» باشد و بر اين قول جوهر نخستين صورت باشد و جوهر دوم ماده و آن صورت و ماده از فلك اول پيدا آمد و همچنين از هر صورتی ماده و صورتی ديگر پيدا می‌آمد تا به خاك رسيد

بدانكه اين جمله از باريتعالی و تقدس به يك دفعه صادر شد بی تقديم و تأخير زمان بعضی صدور ممكنات از باريتعالی چنانست كه صدور شعاع آفتاب از قرص آفتاب و هم چنانست كه صدور معلول از وجود علت و وجود معلول با وجود علت معاً معاً باشد و تا وجود علت باشد وجود معلول هم باشد پس تقدم و تأخر كه در عقول و نفوس و افلاك و انجم و طبايع و عناصر گفته‌اند تقدم و تأخر ذهنست نه تقدم و تأخر خارجی و تقدم و تأخر از روی رتبت است نه از روی زمان اما حادثند از روی علت و مواليد به اتفاق هم از زمان و هم از روی سبب حادثند و به تدريج از قوت به فعل آيند و باز از فعل بقوت می‌شوند.

در بيان احاديث

بدانكه در حديث آمده است: «اول ما خلق الله العقل» و ديگر آمده است كه «اول ما خلق الله روحی» و ديگر آمده است «اول ماخلق الله القلم» و امثال اين و مراد رسول (ص) از اين جمله يك جوهر است و شايد كه يك جوهر را به صد اعتبار به صد نام خوانند و از آن صد نام در حقيقت آن جوهر هيچ تعدد و تكثر لازم نيايد.
چون اين مقدمات معلوم كردی اكنون بدان كه رسول (ص) جوهر اول را به اعتبار آنكه داناست و دانا كننده است عقل فرمود: از جهت آنكه مدرك و مدرك است. و به اعتبار آنكه ظاهر در نفس خود و ظاهر كننده است نور فرمود كه نور ظاهر و مظهر است. و به اعتبار آنكه زنده است به ذات و زنده كننده است روح فرمود كه روح حی و محيی است. و به اعتبار آنكه نقاش علوم است بر دلها قلم فرمود كه قلم نقاش چيزهاست بر الواح و مانند اين و اگر همين جوهر اول را به اعتبار آنكه سبب و واسطه علوم است ملك گويند هم راست باشد كه ملك سبب و واسطه علوم است و اگر جبرئيل هم گويند راست باشد كه جبرئيل هم واسطه است

کشف الحقایق
عزیزالدین نسفی
ادامه دارد

Viewing all articles
Browse latest Browse all 454

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>