دکترحسین الهی قمشه ای ـ عشق به حسن وجمال از فطرت الهی انسان سرچشمه میگیرد. فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا(۱) و هنر یاد آوری عهدی است که آدمی در عالم ذرّ و روز الست با پروردگار خویش بسته است . الست بربکم؟ قالوا بلی(۲). گفت آیا من پروردگار شما نیستم گفتند چرا. حفظ این عهد، جوهر دین و حقیقت اسلام و موجب رشد و کمال انسان در همه شئون هستی اوست و کلام خدا و کتب آسمانی همه ذکر است و یاد آوری پیمان بندگی و تسلیم إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ (۳)
کلام حق بدان گشته است منــزل
که یادت آورد از عهـــــــــد اول (گلشن راز)
فطرت یا عقل رسول خداست در باطن ذات هر انسان که رسالتش در عالم تابع تمیز مفید از مضر و در عالم علم تمیز درست ازغلط و در عالم اخلاق تمیز خیر از شر و در عالم هنر تمیز زشت از زیباست و صدای الست هر لحظه از حضرت ربوبیت به گوش میخورد که پروردگار شما یعنی آنچه موجب رشد و کامل شماست همان نیست که مفید است و درست و خیر و زیباست ، و هر لحظه فطرت پاسخ میدهد که بلی چنین است . در عالم هنر ترجمان آیه الست چنین میشود آیا حسن و جمال و وحدت و نظم و هم آهنگی موجب پرورش ذوق و تلطیف روح و سبب آشنأیی تو با جمال مطلق الهی نیست؟ و فطرت سلیم گوید آری همین است.
پس عشق به زیبایی و لذات هنری همانند عشق به خبر و حقیقت از نفس ناطقه انسان که همان نفس الهی و نفخه ی ربانی است سرچشمه میگیرد و هنر تلاشی است از سوی انسان برای بازیافتن حق در اسم جمیل و عبادتی است برای قرب به آستان معلای سیمرغی که در هر پرش هزاران نقش عجب و در هر سفیرش صد هزاران نغمه ی داودی است و همه هنرها وصف جمال او و یاد آوری روزگاری است بیرون از زمان و مکان که عدمی در بهشت شهود با معشوق خود پیوسته بود:
ای خوش آن دوران که بیش از روز و شب
فــــــــــارغ از اندوه و خالــــی از تعـــــــب
متحــــــــــد بودیم با شـــــــاه وجــــــــــــــود
نــــــــقش غیریت به کلــــی مـــــــــــحو بود
مومنـــــــــان گـــــویند که آثار بــــــــــهشت
نــــغز گردانیـــــــــد هر آواز زشـــــــــــــت
این صدای چـــــــــــنگ و آوای دهــــــــــل
چیزکــــــــــی ماند بدان ناقور کــــــــــــــــل (مثنوی مولانا)
و قداست هنر از آنجاست که با عالم قدس پیوسته و با قدوس مطلق نشسته است و آنها که قدر هنر نمیدانند و به حقارت در آن نظر میکنند و آنها که هنر را به ثمن بخس و حطام دنیوی میفروشند و آنها که به جای ذکر از هنر انتظار لهو و غفلت دارند و آنها که هنر را لهو و غفلت میشمارند و تکفیر میکنند همه از حقیقت هنر بی خبرند. هنر تجلی خلافت الهی، در انسان است که خلیفه ی خداست و در اوج کمال منصف به صفات اوست و همانگونه که بنا بر حدیث کنز مخفی ، عشق سبب پیدایش انواع عالم گردید ، در خلیفه او نیز عشق به ظهور گنج پنهان سبب پیدایش انواع هنرها و معارف گردیده است و چون آدم همه اسمای الهی و رموز عالم را در دانشگاه علم حق آموخته است هر زمان دانش و هنر تازهای از او به ظهور میرسد.
چونکه آدم علی الاسما بـــــــــــگ است
زن سبب صد دانشش در هر رگ است
ظهور خط در خط تکاملی انسان سر آغاز فصل تازهای است که در کیفیت پیدایش آن به تمثیل افسانهها ساخته اند و در اطراف آن تحقیق و تتبع فراوان کرده اند و نظرات و فرضیات گوناگون ارائه نموده اند. اما سابقه پیوند زیبایی با خط که هنر خوشنویسی را پدید آورده است شاید تا آغاز پیدایش خط پیش میرود زیرا در طبع آدمی است که بکوشد هر چه میسازد در عین سودمندی از توازن و تعادل و لطف و زیبأیی بی بهره نباشد. وسلام
۱- سوره روم آیه ۳۰
۲- سوره اعراف آیه ۱۷۲
کلام حق بدان گشته است منــزل
که یادت آورد از عهـــــــــد اول (گلشن راز)
فطرت یا عقل رسول خداست در باطن ذات هر انسان که رسالتش در عالم تابع تمیز مفید از مضر و در عالم علم تمیز درست ازغلط و در عالم اخلاق تمیز خیر از شر و در عالم هنر تمیز زشت از زیباست و صدای الست هر لحظه از حضرت ربوبیت به گوش میخورد که پروردگار شما یعنی آنچه موجب رشد و کامل شماست همان نیست که مفید است و درست و خیر و زیباست ، و هر لحظه فطرت پاسخ میدهد که بلی چنین است . در عالم هنر ترجمان آیه الست چنین میشود آیا حسن و جمال و وحدت و نظم و هم آهنگی موجب پرورش ذوق و تلطیف روح و سبب آشنأیی تو با جمال مطلق الهی نیست؟ و فطرت سلیم گوید آری همین است.
پس عشق به زیبایی و لذات هنری همانند عشق به خبر و حقیقت از نفس ناطقه انسان که همان نفس الهی و نفخه ی ربانی است سرچشمه میگیرد و هنر تلاشی است از سوی انسان برای بازیافتن حق در اسم جمیل و عبادتی است برای قرب به آستان معلای سیمرغی که در هر پرش هزاران نقش عجب و در هر سفیرش صد هزاران نغمه ی داودی است و همه هنرها وصف جمال او و یاد آوری روزگاری است بیرون از زمان و مکان که عدمی در بهشت شهود با معشوق خود پیوسته بود:
ای خوش آن دوران که بیش از روز و شب
فــــــــــارغ از اندوه و خالــــی از تعـــــــب
متحــــــــــد بودیم با شـــــــاه وجــــــــــــــود
نــــــــقش غیریت به کلــــی مـــــــــــحو بود
مومنـــــــــان گـــــویند که آثار بــــــــــهشت
نــــغز گردانیـــــــــد هر آواز زشـــــــــــــت
این صدای چـــــــــــنگ و آوای دهــــــــــل
چیزکــــــــــی ماند بدان ناقور کــــــــــــــــل (مثنوی مولانا)
و قداست هنر از آنجاست که با عالم قدس پیوسته و با قدوس مطلق نشسته است و آنها که قدر هنر نمیدانند و به حقارت در آن نظر میکنند و آنها که هنر را به ثمن بخس و حطام دنیوی میفروشند و آنها که به جای ذکر از هنر انتظار لهو و غفلت دارند و آنها که هنر را لهو و غفلت میشمارند و تکفیر میکنند همه از حقیقت هنر بی خبرند. هنر تجلی خلافت الهی، در انسان است که خلیفه ی خداست و در اوج کمال منصف به صفات اوست و همانگونه که بنا بر حدیث کنز مخفی ، عشق سبب پیدایش انواع عالم گردید ، در خلیفه او نیز عشق به ظهور گنج پنهان سبب پیدایش انواع هنرها و معارف گردیده است و چون آدم همه اسمای الهی و رموز عالم را در دانشگاه علم حق آموخته است هر زمان دانش و هنر تازهای از او به ظهور میرسد.
چونکه آدم علی الاسما بـــــــــــگ است
زن سبب صد دانشش در هر رگ است
ظهور خط در خط تکاملی انسان سر آغاز فصل تازهای است که در کیفیت پیدایش آن به تمثیل افسانهها ساخته اند و در اطراف آن تحقیق و تتبع فراوان کرده اند و نظرات و فرضیات گوناگون ارائه نموده اند. اما سابقه پیوند زیبایی با خط که هنر خوشنویسی را پدید آورده است شاید تا آغاز پیدایش خط پیش میرود زیرا در طبع آدمی است که بکوشد هر چه میسازد در عین سودمندی از توازن و تعادل و لطف و زیبأیی بی بهره نباشد. وسلام
۱- سوره روم آیه ۳۰
۲- سوره اعراف آیه ۱۷۲
۳ـ سوره یوسف آیه ۱۰۴