قسمت بیستم از آسان نویسی مثنوی ....
بدین ترتیب آن دشمن دین حضرت عیسی (ع) دوازده نامه نوشت.
او خبری از یک رنگی حضرت عیسی (ع) نداشت و خبری نداشت از این که حضرت عیسی (ع) دارای خمّ رنگ ریزی بود که هر جامعهای را که در آن فرو میبرد و بیرون میآورد به هر رنگی میخواست میشد.
لباس هایی که رنگهای متفاوت داشتند چون از آن خمّ بیرون میآمدند یک رنگ و ساده ماند نور میشدند.
یک رنگی آن نیست که باعث هلال (نقصان ) شود بلکه مانند ماهی و آب صاف است.
اگر چه به روی خشکی هزاران رنگ موجود است اما ماهیان با خشکی در جنگ هستند.
در مقابل خداوند صاحب جاه و مقام مثل ماهی و دریا هیچ است.
هزاران دریا و ماهی در این دنیا در مقابل خداوند سر تعظم فرو میآورند.
چه بسیار بارانهأی که باعث تشکیل مروارید در دریا شده است.
چه بسیار خورشید تابیده است تا اینکه دریا و ابر تشکیل باران داده اند.
چه بسیار خورشید تابیده است و در اثر آن ذرات به حرکت در آماده اند.
حاشیه:
به ذره اگر نظر از لطف بوتراب کند به آسمان رود و کار آفتاب کند
پرتو علم بر آب و خاک تابیده است که در اثر آن زمین پذیرای دانه میشود.خاک امانت دار شایستهای است هرچه بدو بسپاری همان را برداشت میکنی.
به خاک امانت داری عنایت شده زیرا آفتاب عدالت بر آن تابیده است.
تا خداوند نشانه بهار را نیاورد زمین سرّ خود را آشکار نمیکند.
آن بخشندهای که به هر موجودی عنایت کرد و هنرها و امانت و محکمیها را آفرید.
آن موجود بی جان از لطف خداوند جان میگیرد و سرما از ترس پنهان میشود.
آن موجود بی جان از فضل خداوند لطافت پیدا میکند. هر چیزی که از ظریف صادر شود ظریف است. از فضل خداوند هر موجود بی جانی آگاه میشود. از قهر خداوند غافلان نابینا میشوند.
دل و جان تحمل این اسرار را ندارد به چه کسی بگویم چون یک گوش شنوا نیست. از قدرت خداوند هر گوشی تبدیل به چشم میشود و هر کجا سنگی باشد تبدیل به عقیق میشود.
کیمیاگری (علم تبدیل فلزات قیمتی معمولا مش به طلا) و سیمیا (علم شعبده بازی و چشم بندی) در مقابل قدرت خداوند هیچ است.
این حمد و ثنای خداوند گفتن از طرف من ترک شکر گذاری است زیرا این نشانه هستی است و هستی خطا است.
در مقابل هستی خداوند باید نیست شد. هستی در مقابل خداوند هیچ است و باید نیست و نابود شد.
اگر کور دل نباشی گرمی باطن را احساس میکنی و گرمای خورشید الهی را میشناسی.
اگر از مصیبتهای وارده مکدر نمیشدی مثل یخ سرد و افسرده نبودی.
او خبری از یک رنگی حضرت عیسی (ع) نداشت و خبری نداشت از این که حضرت عیسی (ع) دارای خمّ رنگ ریزی بود که هر جامعهای را که در آن فرو میبرد و بیرون میآورد به هر رنگی میخواست میشد.
لباس هایی که رنگهای متفاوت داشتند چون از آن خمّ بیرون میآمدند یک رنگ و ساده ماند نور میشدند.
یک رنگی آن نیست که باعث هلال (نقصان ) شود بلکه مانند ماهی و آب صاف است.
اگر چه به روی خشکی هزاران رنگ موجود است اما ماهیان با خشکی در جنگ هستند.
در مقابل خداوند صاحب جاه و مقام مثل ماهی و دریا هیچ است.
هزاران دریا و ماهی در این دنیا در مقابل خداوند سر تعظم فرو میآورند.
چه بسیار بارانهأی که باعث تشکیل مروارید در دریا شده است.
چه بسیار خورشید تابیده است تا اینکه دریا و ابر تشکیل باران داده اند.
چه بسیار خورشید تابیده است و در اثر آن ذرات به حرکت در آماده اند.
حاشیه:
به ذره اگر نظر از لطف بوتراب کند به آسمان رود و کار آفتاب کند
پرتو علم بر آب و خاک تابیده است که در اثر آن زمین پذیرای دانه میشود.خاک امانت دار شایستهای است هرچه بدو بسپاری همان را برداشت میکنی.
به خاک امانت داری عنایت شده زیرا آفتاب عدالت بر آن تابیده است.
تا خداوند نشانه بهار را نیاورد زمین سرّ خود را آشکار نمیکند.
آن بخشندهای که به هر موجودی عنایت کرد و هنرها و امانت و محکمیها را آفرید.
آن موجود بی جان از لطف خداوند جان میگیرد و سرما از ترس پنهان میشود.
آن موجود بی جان از فضل خداوند لطافت پیدا میکند. هر چیزی که از ظریف صادر شود ظریف است. از فضل خداوند هر موجود بی جانی آگاه میشود. از قهر خداوند غافلان نابینا میشوند.
دل و جان تحمل این اسرار را ندارد به چه کسی بگویم چون یک گوش شنوا نیست. از قدرت خداوند هر گوشی تبدیل به چشم میشود و هر کجا سنگی باشد تبدیل به عقیق میشود.
کیمیاگری (علم تبدیل فلزات قیمتی معمولا مش به طلا) و سیمیا (علم شعبده بازی و چشم بندی) در مقابل قدرت خداوند هیچ است.
این حمد و ثنای خداوند گفتن از طرف من ترک شکر گذاری است زیرا این نشانه هستی است و هستی خطا است.
در مقابل هستی خداوند باید نیست شد. هستی در مقابل خداوند هیچ است و باید نیست و نابود شد.
اگر کور دل نباشی گرمی باطن را احساس میکنی و گرمای خورشید الهی را میشناسی.
اگر از مصیبتهای وارده مکدر نمیشدی مثل یخ سرد و افسرده نبودی.