Quantcast
Channel: هفت وادی
Viewing all articles
Browse latest Browse all 454

در بیان مذهب حلول و اتحاد ۲

$
0
0
بدانكه اهل اتحاد می گويند كه اين سخن از جهت تقريب فهم گفته می شود و اگر نه نور خدا محسوس نيست وضوع و شعاع ندارد بايد كه كسی را عكس و خيال و كثرت و اجزاء در خاطر نيفتد نور خدا كلی است و نور ما جزويست و جزويات را نهايت نيست و با آنكه جزئيات را نهايت نيست كلی متجزی و منقسم نيست و چون كلی متجزی و منقسم نباشد جزو نور درما نباشد و كل نور هم در ما نباشد زيرا كه كلی را جزء و كل نباشد و نور جزوی غير نور كلی نباشد بلك نور جزوی عين نور كلی باشد و اين سخن را جز به مثالی معلوم نشود.

بدانكه انسان كلی است و جزويات انسان ار نهايت نيست و با اينكه جزويات انسان را نهايت نيست متجزی و منقسم نيست و جزو انسان در زيد نيست و كل انسان هم در زيد نيست و زيد غير انسان نيست بلكه زيد انسان است و عمر و انسان و خالد انسان الی ما لاينتهی. اين است تمامی سخن اهل اتحاد

بدانكه خلاصه سخن اهل حلول و اتحاد آنست كه آنچه باطن عالمست عالم ارواح و معقول است نور خداست و نور خدا قابل تغيير و تبديل نيست و زادت و نقصان نيست و باقي است و آنچه ظاهر عالم است كه عالم اجسام محسوس است مظاهر نور خداست و مظاهر نور خدا قابل تغيير و تبديل و زيادت و نقصان است و فانی است پس به نزديك ايشان وجود دو باشد يكی فانی و يكی باقی يكی قديم و يكی حادث.

چهارم در بيان اهل مذهب وحدت

بدانكه اهل وحدت می گويند كه وجود يكی بيش نيست و آن وجود خدايست و به غير از وجود خدايتعالی چيز ديگری موجود نيست و امكان ندارد كه باشد زيرا كه اگر به غير وجود خدای چيزی ديگر موجود باشد خدای را در وجود مثل و شريك باشد و ضدوند لازم آيد و باتفاق جمله عقلا و علماء خدای را ضدوند نيست مثل و شريك نی پس لاضد و لاند و لا شبيه و لا شريك ديگر اينكه بغير وجود خدا چيزی ديگر اگر موجود باشد دو وجود باشد به ضرورت يا متصل باشند يا منفصل و باتفاق جمله عقلا و علما وجود خدا متصل به چيزی نيست و منفصل از چيزی نه و اگر اهل كثريت گويند كه علت اتصال و انفصال جسم است و خدايتعالی جسم نيست پس با وجود آنكه وجود ديگری باشد خدايتعالی متصل به چيزی و منفصل از چيزی نباشد جواب بدانكه اگر علت اتصال و انفصال جسم بودی می بايست كه عرض متصل و منفصل نبودی و اگر علت اتصال و انفصال هست پس ضرورت لازم آيد كه علت اتصال و انفصال چيزی باشد كه ميان عرض و جسم مشترك باشد و آن وجود می باشد چون بيقين معلوم شد كه علت اتصال و انفصال وجود است پس اگر بغير وجود خدا وجودی ديگر باشد به ضرورت يا متصل باشد يا منفصل و وجود خدای متصل به چيزی نيست و منفصل از چيزی نيست و نمی شايد كه دو باشد پس بضرورت لازم آيد كه وجود را اول باشد و آخر هم باشد كه اگر باشد دو وجود لازم آيد و ديگر به ضرورت لازم آيد كه امكان ندارد كه معدوم هرگز موجود گردد و موجود هرگز معدوم شود اگر امكان دارد همان دو وجود لازم آيد پس آنچه موجود است هميشه موجود بوده است و پيوسته موجود خواهد بود و آنچه معدوم است هميشه معدوم بوده است و پيوسته معدوم خواهد بود و سخن دراز شد و از مقصود دور افتادم غرض از اين جمله آن بود كه مذاهب در عالم بسيار است.


بدانكه اهل تحقيق می گويند كه عدد مذاهب مختلف كسی را معلوم نباشد و چون عدد مذاهب معلوم نباشد اصول مذاهب هم معلوم نباشد اما اين مقدمات معلوم است كه اين خلاف از آنجا پيدا آمد كه مردم شنيدند از انبياء كه اين موجودات را خداوندی هست پس هر كسی در هستی خداوند و صفات خداوند چيزی اعتقاد كردند چون با يكديگر حكايت كردند جمله بر خلاف يكديگر اعتقاد كرده بودند جمله يكديگر را منكر شدند و دليل گفتند بر اثبات اعتقاد خود و نفي اعتقاد ديگران و چنين گمان بردند كه اين جمله دلائل ايشان راست و درست است و آن گمان ايشان خطا بود زيرا كه جمله را اعتقاد است كه طريق العقل واحد چون طريق عقل دو نمی باشد هفتاد و سه بلكه زيادت كی روا باشد و اين سخن ترا به يك حكايت تمام معلوم شود چنانچه هيچ شبهت نماند.

«تمثيل»

بدانكه در حكايات آورده‌اند كه شهری بود و اهل آن شهر جمله نابينا بودند حكايت پيل را شنيده بودند چون عقيده و اعتقاد مذهب اهل حلول را دانستی ای درويش بدانكه حق سبحانه و تعالی را هيچيك از اين اشخاص اهل مذاهب مختلفه آنچنان كه هست ندانسته‌اند و نيافته نهايتش اينقدر دانسته‌اند كه ماورای موجودات ظاهر ذاتی است كه آفريدگار زمين و زمانست و وجود آفرينش بوجود او قائمست هر كس بحسب و هم و قياس علی قدر حال فكری و خيالی كرده‌اند و حرفی چند در باب شناخت او گفته‌اند و دليلی چند عقلی و نقلی موافق خيالات خود پيدا كرده اما اين حكايت بآن می ماند كه شخصی را به ولايت كوران گذر افتاد و حرف پيل و اعضای پيل را جدا جدا در هر محله از آن ولايت نقل كرد و مردم آن ولايت چون هرگز بينايی نداشته‌اند و اين قسم حكايات غريبه نشنيده متعجب گرديدند و مردم هر محله يكی از ميان خود كه عاقل‌تر و داناتر از آن جماعت بود اختيار كرده و بتحقيق كردن قصه پيل فرستادند.

ايشان چون به نزديك صاحب فيل رسيدند هر كدام جدا جدا چون می رسيدند اخبار پيل را مختلف می شنيدند و هر كدام از آن شنيده معنایی می فهميدند تا آنكه اينقدر دانستند كه باين شنيدن كشف اين معنی نمی توان نمود اراده آن كردند كه پيل را ببينند چون بعد از كوشش بسيار فيل را ديدند هر يك دست بيك عضو او رسانيده چيزی از لمس آن عضو فهميدند يكی دست بر كفل(۱) پيل رسانيده آنرا به «سپر» تشبيه كرد ديگری دست بر سر او رسانيده آنرا به «عمود» تشبيه نمود ديگری دست بر پای وی رسانيده آنرا به «عماد» تشبيه كرد و يكی دست بر پشت او رسانيده آنرا به «تخت» تشبيه كرد و همچنين هر كدام آنچه از پيل شنيده و بلمس ديده بودند به چيزی تبشيه كردند و چون هر كدام به شهر خود آمدند و به محله‌ها بازگشتند حكايت آنچه ديده بودند كردند يكی در محله خود گفت كه پيل همچون سپری بود و ديگری در محله خود گفت كه پيل چون عمادی بود و ديگری گفت كه پيل چون تختی بود و اهل هر محله آنچه شنيده اعتقاد كردند و چون سخن جمله بيكديگر رسيد برخلاف يكديگر گفته بودند جمله يكديگر را منكر شدند و دليل گفتن آغاز كردند: هر يكی بر اثبات اعتقاد خود و نفی اثبات (كذا- شايد: اعتقاد) ديگران و آن دليلی را دليل عقلی و نقلی ناميدند

يكی گفت كه نقل می كنند كه پيل را در روز جنگ در پيش لشكر می دارند پس هر آينه بايد كه پيل چون سپری باشد و ديگری گفت كه نقل می كنند كه پيل در روز جنگ خود را بر لشگر خصم می زند و لشكر خصم را بدين سبب می شكند پس بايد كه پيل چون عمودی باشد و ديگری گفت نقل می كنند كه پيل هزار من بار زياده بر می دارد و زحمتی بوی نمی رسد پس بايد كه پيل چون عمادی باشد ديگری گفت نقل میكنند كه چندين كس مرفه و آسوده بر پيل می نشينند پس بايد كه پيل همچون تختی باشد.

اكنون تو با خود انديشه كن كه ايشان بدين دلايل هرگز به مدلول كه پيل است رسند يا نی و باين ترتيب مقدمات هرگز نتيجه راست يابند يا نی و عاقلان دانند كه هر چند اين نوع سخنان بيشتر گويند از معرفت پيل دورتر افتند و هرگز به مدلول كه پيل است نرسند و اين اختلاف هرگز از ميان ايشان برنخيزد بلكه هر چند كه آيد زياده شود.


کشف الحقایق...
عزیزالدین نسفی

Viewing all articles
Browse latest Browse all 454

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>